»» سرود در ولادت امام جعفر صادق(علیه السلام)
مژده ز میلاد ولی مبین جعفر صادق شه دنیا ودین------
مژده زمیلاد ولی زمن سبط نبی بارقه ی بوالحسن
ناشر احکام حی ذوالمنن نابغه ی عصر ،به دهر کهن
صاحب مذهب وصی ششمین جعفر صادق شه دنیا ودین ----
مژده که هان بخت جوان آمده دار جهان رشک جنان آمده
در تن ایجاد روان آمده شیخ الائمه به جهان آمده
آمده شاهنشه ملک یقین جعفر صادق شه دنیا ودین ----
مزده که عالم همه گلزار شد کون ومکان مطلع الانوار شد
مهر جهان تاب پدیدار شد جلوه کنان صادق اطهار شد
آنکه بود جلوه ی جان آفرین جعفرصادق شه دنیا و دین----
مژده که از فاطمه ماهی عیان گشت فروزنده دراین خاکدان
کز رخ او گشت جهان چون جنان ماه ربیع آمده ای دوستان
سرزده خورشید ومهی بیقرین جعفر صادق شه دنیا ودین----
مژده که خورشید محبت دمید شمس درخشان هدایت دمید
هم زقفا ماه ولایت دمید مهر ومه گنج سعادت دمید
عید نبی و وصی آمد قرین جعفر صادق شه دنیا ودین----
به نقل از ص97 کتابدیوان آذر -جلد دوم (اثر طبع سید غلامرضا آذر خراسانی)-انتشارات ندای اسلام-مشهد مقدس - 1348 شمسی----
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( یکشنبه 90/11/16 :: ساعت 12:23 عصر )
»» ولادت با سعادت رسول الله (ٌص)
مژده که میلاد شه خاتم است عید سعید نبی اکرم است
مزده که مسروری عالم رسید خرمی عالم وآدم رسید
هادی کل ُ سید خاتم رسید منجی عالم شه اکرم رسید
خرم از او خاطره ی عالم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که بی پرده رخ یار شد جلوه ی محبوب پدیدارشد
کعبه از او مطلع انوار شد دشت ودمن تحت الانهار شد
عالم ایجاد از او خرم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که شد نور خدا آشکار یافت تولد شه ملک وقار
احمد محمود شه تاجدار آنکه به ایجاد بود شهریار
اهل ولا خرمی عالم است عید سعید نبی اکرم است ---
مژده که پیر فلک آمد جوان گشت منور همه کون ومکان
از رخ دلجوی شه انس وجان فخر بشر خاتم پیغمبران
آنکه از او فخر بنی آدم است عید سعید نبی اکرم است
جاد اول دیوان آذر خراسانی (حاج سید غلامرضا آذر حقیقی-چاپ افست اسلامیه -مشهد-چاپ چهارم -1348 شمسی
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ده مژده که ختم انبیا ظاهر شد انوار تجلی خدا ظاهر شد
فرمان محمدا رسول الهی بهرش زکریم ذوالعطا ظاهر شد
--ص28 -ارمغان کربلا -نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----------
-----------------------------(خورشیدسعادت)------- ---------------------
البشارت که بما صبح سعادت آمد مفخر کون ومکان باعث خلقت آمد
روشن از نور جمالش همه ی عالم شد عقل کل ختم رسل مظهر رجمت آمد
نبی مکی امی زپس پرده ی غیب از پی راهنمایی وهدایت آمد
کلبه ی بنت وهب طعنه بعالم زد وگفت که به آ غوش من آن شمس سعادت آمد
طاق کسری عجم طاقت دیدار نداشت جاری از رود سماوی ،ید عصمت آمد
لات واصنام بخاک از سر خجلت افتاد سرنگون تخت شهان زان ید قدرت آمد
دسته دسته ملکاز عالم بالا به زمین شادمان ف تلبیه گو بهرزیارت آمد
رانده ابلیس شد از عالم بالا گفتا این چه شودیست مگر روز قیامت آمد
گفت جبریل جوابش که زسر حد کمال شافع محشر وفرمانده ی امت آمد
باد ، گو مژده رساند بسلیمان جهان که شه عرش مکان ،حامل رفعت آمد
یوسف مصر دگر حسن فروشی نکند چون که بیند بجهان کان ملاحت آمد
دگر از حاتم طایی نتوان گفت سخن زانکه بهر کرم و لطف وسخاوت آمد
زکمالش ،زجمالش ،زمقامش زخدا احسن الله وتبارک بشهادت آمد
حامل حکم خدا فخریه بنماید چون خادم درگه آن شمس ولایت آمد
مدح اوزینت قرآن الهی باشد فرق او مفتخر تاج نبوت آمد
آیه آیه همه ی معنی قرآن کریم شاهد خوبی این منجی امت آمد
هم به انجیل وزبور وصحف وتوراتش مدح وتوصیف محمد زدرایت آمد
تهنیت باد به افراد مسلمان جهان نقطه ی مرکزی روز شفاعت آمد
(کربلایی) زگدایی در خانه ی او شکر لله که دلت کنج محبت آمد---
----به نقل از ارمغان کربلا(کتاب سوم) نادعلی کربلایی-انتشارات خزر -تهران---
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( چهارشنبه 90/11/12 :: ساعت 11:45 عصر )
»» شهادت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)
یادداشتهای روزانه + فتوبلاگ(اشعارمذهبی درباره چهارده معصوم ویاران آنها)
شهادت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام)
معتمدکرد چرا این همه آزار امشب عسگری را بنموده است گرفتار امشب
هفده سال به تبعید گه سامره بود کرد مسموم ورا خصم ستمکار امشب
گاه زندان وگهی بود زکین حبس نظر تاکه از زهر جفا گشت دل آزار امشب
معتمد داد ورا ازره کین زهر جفا بغض پنهانی او گشت پدیدار امشب
زهرکین ریخت بکام شه دین از ره جور چه جفا کرد ستم پیشه ی غدار امشب
خواست مسمومی اورا بنماید پنهان معتمد آنکه بدش قاتل خونخوار امشب
تابگویند که مرگش زخداوند بود علما را بنموده است خود ُاحضار امشب
تابدیدندتن شه بنمودند سکوت اثر زهر چودیدند نمودار امشب
نه طبیبی که مداوابنماید دردش جزعیالش که وراهست پرستار امشب
بود فرزندببالین پدر در دم مرگ چشم بگشودبر آن سرور احرار امشب
از پسر خواست دم رفتن خود آب روان که ازاین واقعه خون شد دل غمخوار امشب
آب نوشیدزدست پسرش آن شه دین یادم آمد ز حسین خسرو بی یار امشب
نبدش آب به اکبر بدهدُُُ لیک اینجا به پدر آب دهد پور دل افکارامشب
چشم از دار جهان بست وبرفتی زجهان دیده ی (آهی) ازین غم شده خونبارامشب
-----بنقل از دیوان آهی -جلد دوم -صص218-219 -اثر طبع علی آهی - انتشارات خزر -تهران
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( یکشنبه 90/11/9 :: ساعت 1:53 صبح )
»» قیام زینب (س)
تاابد پاینده اسلام از قیام زینب است مهر وامضای فداکاری بنام زینب است
از قیام شمس دین ،حق وحقیقت زنده شد کاخ استبداد ویران از قیام زینب است
آبیاری نهال دین شد از خون حسین این دوام واستقامت از دوام زینب است
ای که وارد می شوی در روضه ی کرببلا با ادب بگذار پا کآن جا مقام زینباست
صبر وتسلیم ورضا وبردباری وقیام ازبرای یاری قر آن مرام زینب است
تلخی هجران وناکامی واشک دم بدم ارث مظلومی وحق گویی ز مام زینب است
دیده ی صاحب زمان گریان به هر صبح ومسا از جفای دشمن ورنج مدام زینب است
روز رستاخیز بنویسد با خط درشت (کربلایی) سالها باشد غلام زینب است
شکوفه های غم -جلد دوم -ص 199 -نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران -تاابد پاینده اسلام از قیام زینب است مهر وامضای فداکاری بنام زینب است
از قیام شمس دین ،حق وحقیقت زنده شد کاخ استبداد ویران از قیام زینب است
آبیاری نهال دین شد از خون حسین این دوام واستقامت از دوام زینب است
ای که وارد می شوی در روضه ی کرببلا با ادب بگذار پا کآن جا مقام زینباست
صبر وتسلیم ورضا وبردباری وقیام ازبرای یاری قر آن مرام زینب است
تلخی هجران وناکامی واشک دم بدم ارث مظلومی وحق گویی ز مام زینب است
دیده ی صاحب زمان گریان به هر صبح ومسا از جفای دشمن ورنج مدام زینب است
روز رستاخیز بنویسد با خط درشت (کربلایی) سالها باشد غلام زینب است
شکوفه های غم -جلد دوم -ص 199 -نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( چهارشنبه 90/11/5 :: ساعت 3:54 عصر )
»» شهادت امام هشتم (امام رضا) علیه السلام
بار الها در غریبی بیکس وبی یاورم محرم رازم بود این سینه ی پر آذرم
زهر مامون ستمگر رشته ی عمرم گسیخت روز روشن تیره شد در پیش چشمان ترم
زندگی جز رنج ودرد وغم برای من نبود می روم از این جهان اکنون به پیش مادرم
من شدم راحت زدست دشمن بیدادگر وای بر حال دل اهل وعیال وخواهرم
آنچنان زهر جفا کرده براعضایم اثر بسته راه ناله ی جانسوز رادر حنجرم
من پی ترویج قرآن آمدم دراین سفر جان سپارم در ره دین همچو جد اطهرم
نور چشمانم تقی تعجیل کن بر دیدنم این دم آخر جمال دلربایت بنگرم
دوست دارم این دم آخر ببینم روی تو روی زانو لحظه ای گیریدراین غربت سرم
من غریبانه سپارم جان ولی دروقت مرگ یاد دشت کربلاوزاده ی پیغمبرم
هر زمان خواهم بنوشم آب سرد خوشگوار از حسین وکودکان تشنه لب یاد آورم
چون ببینم روی فرزندعزیز بیکسم یادعاشورا وجسم غرقه خون اکبرم
گفت با آن لشکر خونخوار سبط مصطفی از عطش جان می دهد بر روی دستم اصغرم
(کربلایی) مرگ باعزت به از ذلت بود این بود درسی برای آنکه دارد باورم
----به نقل ازشکوفه های غم -جلد اول -صص316-317-ا-نادعلی کربلایی -انتشارات خزر-تهران---زهر سوزان -حضرت امام رضا ----------
از شرارزهر سوزان یا علی موسی الرضا کشته گشتی در خراسان یا علی موسی الرضا
بر حریمت امر گریه داده ای ای شاه دین جملگی بودند گریان یا علی موسی الرضا
کرد تبعیدت چو مامون ستمکار لعین خون دل خوردی به دوران یا علی موسی الرضا
از نماز فطر مامون منع کردی چون ترا شد دلت زآن غصه نالان یا علی موسی الرضا
در غریبی مانده ای بی یار ای سلطان دین زاین جفا هستم در افغان یا علی موسی الرضا
ریخت مامون زهر قتاله به کام اقدست گشته ای زآن زهر بی جان یا علی موسی الرضا
چون گزیده مار در حجره بپیچیدی بخویش هر زمان نالان وگریان یا علی موسی الرضا
از مدینه خودتقی آمد چواندر شهر طوس در برت آن نورتابان یا علی موسی الرضا
سر نهادی برسر زانوی فرزندت جواد ازشرارزهر سوزان یا علی موسی الرضا
گاه جان دادن سرت بودی به دامان پسر ای خدیو ملک ایمان یا علی موسی الرضا
لیک معصومه نبودی خواهرت ، کاندرغمت او کند گیسو پریشان یا علی موسی الرضا
همچنان(آهی) بگو در روز وشب با خون دل ای پناه بیپناهان یا علی موسی الرضا
--نقل از: دیوان آهی -جلد دوم-ص 210-211 -علی آهی -انتشارات خزر -تهران ---
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( پنج شنبه 90/10/29 :: ساعت 11:11 عصر )
»» عزای رسول الله (ص) -امام مجتبی (ع( -امام رضا(ع)عزای رسول الله (ص
عزای رسول الله (ص)
یارسول الله داغت بر عزیزان زود بود یا نبی الله دوری از تو این سان زود بود
یاامین الله یا خیرالورا ، بدرالدجا سوز هجران تو بر زهرای نالان زود بود
با غروب نور رویت شام ماتم شد پدید آخر ای صبح امید این شام هجران زود بود
ای امید دردمندان حامی مستضعفان در کف اهریمنان نقش سلیمان زود بود
بی تو اندر سینه ی حیدر نفس تنگ است تنگ سد راه آه بر این قلب سوزان زود بود
ای عزیز جان آل الله ویار بی کسان مرگ جانسوز توبر این جمع سوزان زود بود
روح والای تو از این تنگنای زندگی چونفرشته پر زنان بر سوی رضوان زود بود
رهبرابا رفتنت اسلام وامت شد پدید این چنین تنها وتنها دین وقر آن زود بود
روز مظلومی زهرا وعلی ودوستان گاه محزونی طفلان پرشان زود بود
اشک زینب همچوشبنم می چکد بر روی گل عندلیبا ترک این زیبا گلستان زود بود
بی قرارانت حسین ومجتبی پروانه سان سوختن در پایت ای شمع فروزان زود بود
یاحبیب الله یا احمد نبی الهاشمی (کربلایی) در عزایت اشک ریزان زود بود
---به نقل از شکوفه های غم -جلد اول ص 22 -نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران ---
----------سه عزا وغم --------------------
زهرای اطهر دختر ختم رسولان دارد عزا امشب سه جا بهر عزیزان
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
ای شیعیان اسلام وقر آن بی معین شد قتل امام وقتل ختم المرسلین شد
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
ارض وسما در لرزه شد از جور عدوان جسم امام دومین شد تیر باران
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
شد رحلت پیغمبر ووقت عزا شد پاره جگر از زهر امام مجتبی شد
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
حجت هشمتمین درراه دین وقر آن کشته شد از جفا وظلم وجورعدوان فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
----شکوفه های غم -جلد اول -ص 24 نادعلی کربلایی -انتشاراتخزر -تهران
--------- مرگ پدر-زبانحال فاطمه در سوگ رسول الله ----
هجران وغم مرگ پدر کرده پریشم تیره شده چون شام سیه ، روز به پیشم
باران محن را بسرم ابر بلا ریخت از گردش ایام نگرحال پریشم
مجروح شد از داغ پدر قلب من زار از امت او غم برسد بر دل ریشم
چون خار مغیلان بزند خصم به من نیش همواره درافغان ، من از آن سوزش نیشم
از بس که بدیدم به جهان محنت وآزار من سیر ازاین عمر گران مایه ی خویشم
غیر از غم دوری عزیزان به دلم نیست ورنه نبودهیچ غمی از کم وبیشم
مردم همه از گریه ی من خسته ومن نیز رنجیده زبیگانه وغمدیده زخویشم
(آهی) گنهم نیست بجز اخذ حق خویش من کشته ی آئینم وقربانی کیشم
---نقل از دیوان آهی -جلد دوم -ص 122 -علی آهی-انتشارات خزر -تهران
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( چهارشنبه 90/10/28 :: ساعت 1:43 صبح )
»» شکوفای غم -بمناسبت شهادت امام مجتبی (ع)هر قدرناله کنم باز کم است
هر قدرناله کنم باز کم است بس که در سینه شکوفای غم است
مجتبی آن گل گلزار رسول قائد اعظم وفرزند بتول
وارث ختم رسولان مبین زاده ی حیدر وفرمانده ی دین
آنکه مامور به صلح است وصفا پیرو خط نبی بود وخدا
زشجاعت زشهامت زکمال بود همتای حسین در همه حال
سنگردین خدا را افسر بود بعد پدرش او رهبر
مکتبش مکتب مردان خدا آنچنان داشت زحق نشو ونما
بهر رسوایی طاغوت زمان دید ره نیست بجز دادن جان
جان فدا کرد پی یاری دین تا جهانگیر شود دین مبین
آه از آن دم که زجور اعدا بر تنش کرد اثر زهر جفا
آنچنان زهر جفا زد شررش که به یک لحظه برون شد جگرش
نخل توحید زپادر افتاد لرزه بر عالم اکبر افتاد
گفت با زینب محزون وفکار خواهرم خیز و برو طشت بیار
آنچنان خسته وبی تاب شدم سوختم شمع شدم آب شدم
خواهرم خیز به لب آمده جان خبرم را به حسینم برسان
گوبیاید دم مردن به برم که شده پاره تمام جگرم
چون حسین آمد واین حالت دید اشک ازدیده ی گلنار چکید
ناله زد گفت که ای جان اخا به چنینروز که افکنده ترا
گل رویت زچه پژمرده شده قلب پاکت زچه آزرده شده
ناگهان طشت پر از خون را دید جگر پاره ی گلگون را دید
گفت : ای جان برادر چکنم من چسان درد ترا چاره کنم
مجتبی گفت : به لب آمده جان به یقین می روم از دار جهان
چون دهی غسل ونمایی کفنم خاک کن نزد پیمبر بدنم
گر عدو منع کند دفن مرا بدنم را به بقیع دفن نما
نیستم راضی اگر خون ریزد آتش جنگ وجدل برخیزد
درره یاری اسلام عزیز این زمان صبر به از خنجر تیز
بهر نابودی این قوم دغا انقلاب تو بودکرببلا
خون گلرنگ تو ای جان جهان می کند کاخ ستم را ویرا
(کربلایی) همه در سوز وگداز شد شکوفای غمش از همه باز
به نقل از شکوفه های غم -جلد دوم -صص 101-104 -اثر طبع نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( دوشنبه 90/10/26 :: ساعت 11:43 عصر )
»» رسیدن کاروان حسینی به مدینه
موکب غم زره شام بلا می آید کاروان پسر شیر خدا می آید
ای صبا گوی به زهرا بنگر زینب را به سر قبر تو با خوف ورجا می آید
پسر جعفر طیار برو استقبال زاین سفرآن قمر برج حیامی آید
کس نپرسید که این قافله ، ای ام بنین بی علمدار وسپهدار چرا می آید
پیشواز آی رسول مدنی زانکه کنون آل اطهارتو از شام بلا میآید
بلبل قافله گردید سکینه اکنون زغم گلبن زهرا به نوا می آید
شو سیه پوش مدینه زغم شاه شهید چونکه از کرببلا بانگ عزامی آید
تاشفا یابد ازآن محنت ورنج وغم خویش عابدین در حرم بدر دجا می آید
خود سیه پوش چرا محمل این قافله است مگر این قافله از کرببلا می آید
بشنو این وقعه ی جانسوز ز (آهی ) وببین برسر عترت مظلوم چها می آید
به نقل ازجلد دوم دیوان آهی -اثر طبع علی آهی -ص 186-187--انتشارات خزر -تهران
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( دوشنبه 90/10/26 :: ساعت 12:8 صبح )
»» قهرمان کربلا -زینب (س)
کیست زینب؟ دختر شیر خدا کیست زینب، قرمان کربلا
کیست زینب، میوه ی قلب بتول کیست زینب ، دسیار مجتبی
کیست زینب ،اختر عزووقار کیست زینب ، یادگار مصطفی
کیست زینب، آنکه عالم مات اوست در شجاعت، در بلاغت، در وفا
کیست زینب آنکه در ترویج دین بابرادر کردهستی را فدا
کیست زینب،آنکه دین را زنده کرد همچو جدش با بیان دلربا
کیست زینب آنکه بایک خطبه اش کند از جا پرچم شرک وریا
کیست زینب ،انکه با حق گوئیش پرچم توحید را کردی بپا
کیست زینب ، آنکه زد همچون علی بر دهان کفر ، مشت عدل را
قامت دین از قیامش شد علم گرچه قدش شدز بار غم دو تا
مشعل توحیدرا روشنگراست دست یاررهبر راه بقا
آنکه کاخ ظلم را ویران نمود بهر یاری شهید کربلا
درس عصمت درس عفت ، درس دین بر بشر آموخت در راه خدا
تاابد در قلب خوبان جهان زنده باشدنام نیکویش بجا
(کربلایی) را گلستان کرد ورفت دختر ارزنده ی شیر خدا
بنقل از شکوفه های غم -جلد دوم صص 197-198 -سروده نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( شنبه 90/10/24 :: ساعت 1:41 عصر )
»» درد دل خواهربا برادر
از نگاه دیگران
فرستنده :
محمد حسن اسایش سه شنبه 20/10/90
درددل خواهر با برادر محمد حسن اسایش
از آن روزی که از کویت برادر جا ن سفر کردم چه صبری در مصیبتها من خونین جگرکردم
برای حفظ جان کودکانت در بردشمن بپیش تازیانه بازوی خود را سپر کردم
سر از محمل شکستم بر دردروازه ی کوفه هلال آسا بروی نی سرت را چون نظر کردم
ببزم زاده ی سفیان گذشتم از سر واز جان دفاع از دین وقرآن در برآن بد سیر کردم
چومی زد برلبت چوب جفا آن شوم بد اختر لباس صبر بر تن چاک زان بیدادگرکردم
به شهر شام بهرت آنچنان بزم عزا چیدم که اهل شام را ازحق وباطل باخبرکردم
اگر چه قامتم خم گشت ومویم شد سپید اما چو در راه تو کوشیدم نمی گویم ضرر کردم
برای انتقام خون پاکت ای برادر جان بساط ظلم را با خطبه ای زیر وزبر کردم
چه گویم من زمرگ دختر شیرین زبان تو شبی که صبح در ویرانه ی بی بام ودر کردم
رقیه داد جان یک بار، من صدبار جان دادم کنار نعش آن مظلومه تا شب را سحر کردم
چوشمعی سوختم از آتش غم (کربلایی) را هر آن دم یاد آن پروانه ی بی بال وپر کردم
به نقل از ارمغان کربلا -کتاب سوم -صص262-263-اثر طبع ناد علی کربلایی-انتشارات خزر -تهران
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد حسن اسایش ( چهارشنبه 90/10/21 :: ساعت 11:1 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتوامام حسین وحضرت زینب (ع) مشکل دین را حسین زینب آسان کرد ورفتدرولادت پیامبر اسلام محمدمصطفی(ص)درشهادت رسول خدا (ص) وامام مجتبی (ع)محرم ماه خون موضوع: <سه شنبه 20 تیر 1402برچسب:محرم ماه خون ماهبسم اله ما....معرفی روستای کوچ وشغل ومحصولات کوچ نهارجان بیرجندجانبازان امام حسین (ع)در ولادت امام رضا (ع)در شهادت مولا امیر المومنین علی (ع) وشبهای قدردر ولادت امام حسن مجتبی (ع)[عناوین آرشیوشده]