فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد
مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد
بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد
همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد
نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد
دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد
نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد
نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب که نیلی آنچناناز سیلی آن رخسار انور شد
زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد
چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد
قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد
ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد .
اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسی انتشارات طوس
امان از دل زینب (س)
ی دخت رسول! نوبر آوردی از بهرعلی تو دختر آوردی
ای زوج علی ،دختر طاها! خوش کودک نیک منظر آوردی
ای جان بفدات کز یم عفت از گوهر ناب بهتر آوردی
بر یاری پیشوای انسانها الحق که نمونه خواهر آوردی
گلزار رسول را تو ازاین گل احسن که نکو معطر آوردی
ای زهره ی آسمان خوش بختی آفاق همه منور آوردی
بهر حسنین از ولی حق غمخوار ومعین ویاور آوردی
دربحر ولای ساقی کوثر از آب حیات بهتر آوردی
نازم بتو ای شفیعه ی محشر زینت ده روز محشر آوردی
ایطاهره ی مطهر ، ای زهرا ! بر دین رسول زیور آوردی
از شاه نجف ، کننده ی خیبر یک فاتح فتح پرور آوردی
آری بشکست کاخ استبداد مانند علی سخنور آوردی
یک دختر قهرمان زشیر حق از بهر جهاد اکبر آوردی
از باب علوم کشور دانش یک عالمه ی مظفر آوردی
از بهر دفاع حق فرزندت بر دیده ی کفر اژدر آوردی
زاین دختر قهرمان بی همتا مشتی بدهان کافر آوردی
در ماه نکو ، زرحمت ایزد زینب زبرای حیدر آوردی
ای مادر یازده ولی حق بر فلک نجات لنگر آوردی
از بهر اسیران دیار غم غمخوار بجای مادر آوردی
بر بیکسی حسین مظلومت آیت بجهاد اکبر آوردی
ای(کرببلایی ) از سر اخلاص بر طوطی طبع شکر آوردی
-اثر طبع شاعر معاصرومداح اهلبیت -مرحوم شادروان -ناد علی کربلایی -پدر سه شهید-به نقل از کتاب سوم -ارمغان کربلا -صص 99-100-انتشارات خزر -خیابان پانزده خرداد تهران (بوذرجمهری سابق
مژده که میلاد شه خاتم است عید سعید نبی اکرم است
مزده که مسروری عالم رسید خرمی عالم وآدم رسید
هادی کل ُ سید خاتم رسید منجی عالم شه اکرم رسید
خرم از او خاطره ی عالم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که بی پرده رخ یار شد جلوه ی محبوب پدیدارشد
کعبه از او مطلع انوار شد دشت ودمن تحت الانهار شد
عالم ایجاد از او خرم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که شد نور خدا آشکار یافت تولد شه ملک وقار
احمد محمود شه تاجدار آنکه به ایجاد بود شهریار
اهل ولا خرمی عالم است عید سعید نبی اکرم است ---
مژده که پیر فلک آمد جوان گشت منور همه کون ومکان
از رخ دلجوی شه انس وجان فخر بشر خاتم پیغمبران
آنکه از او فخر بنی آدم است عید سعید نبی اکرم است
جاد اول دیوان آذر خراسانی (حاج سید غلامرضا آذر حقیقی-چاپ افست اسلامیه -مشهد-چاپ چهارم -1348 شمسی
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ده مژده که ختم انبیا ظاهر شد انوار تجلی خدا ظاهر شد
فرمان محمدا رسول الهی بهرش زکریم ذوالعطا ظاهر شد
--ص28 -ارمغان کربلا -نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----------
-----------------------------(خورشیدسعادت)------- ---------------------
البشارت که بما صبح سعادت آمد مفخر کون ومکان باعث خلقت آمد
روشن از نور جمالش همه ی عالم شد عقل کل ختم رسل مظهر رجمت آمد
نبی مکی امی زپس پرده ی غیب از پی راهنمایی وهدایت آمد
کلبه ی بنت وهب طعنه بعالم زد وگفت که به آ غوش من آن شمس سعادت آمد
طاق کسری عجم طاقت دیدار نداشت جاری از رود سماوی ،ید عصمت آمد
لات واصنام بخاک از سر خجلت افتاد سرنگون تخت شهان زان ید قدرت آمد
دسته دسته ملکاز عالم بالا به زمین شادمان ف تلبیه گو بهرزیارت آمد
رانده ابلیس شد از عالم بالا گفتا این چه شودیست مگر روز قیامت آمد
گفت جبریل جوابش که زسر حد کمال شافع محشر وفرمانده ی امت آمد
باد ، گو مژده رساند بسلیمان جهان که شه عرش مکان ،حامل رفعت آمد
یوسف مصر دگر حسن فروشی نکند چون که بیند بجهان کان ملاحت آمد
دگر از حاتم طایی نتوان گفت سخن زانکه بهر کرم و لطف وسخاوت آمد
زکمالش ،زجمالش ،زمقامش زخدا احسن الله وتبارک بشهادت آمد
حامل حکم خدا فخریه بنماید چون خادم درگه آن شمس ولایت آمد
مدح اوزینت قرآن الهی باشد فرق او مفتخر تاج نبوت آمد
آیه آیه همه ی معنی قرآن کریم شاهد خوبی این منجی امت آمد
هم به انجیل وزبور وصحف وتوراتش مدح وتوصیف محمد زدرایت آمد
تهنیت باد به افراد مسلمان جهان نقطه ی مرکزی روز شفاعت آمد
(کربلایی) زگدایی در خانه ی او شکر لله که دلت کنج محبت آمد---
----به نقل از ارمغان کربلا(کتاب سوم) نادعلی کربلایی-انتشارات خزر -تهران--
مژده که میلاد شه خاتم است عید سعید نبی اکرم است
مزده که مسروری عالم رسید خرمی عالم وآدم رسید
هادی کل ُ سید خاتم رسید منجی عالم شه اکرم رسید
خرم از او خاطره ی عالم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که بی پرده رخ یار شد جلوه ی محبوب پدیدارشد
کعبه از او مطلع انوار شد دشت ودمن تحت الانهار شد
عالم ایجاد از او خرم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که شد نور خدا آشکار یافت تولد شه ملک وقار
احمد محمود شه تاجدار آنکه به ایجاد بود شهریار
اهل ولا خرمی عالم است عید سعید نبی اکرم است ---
مژده که پیر فلک آمد جوان گشت منور همه کون ومکان
از رخ دلجوی شه انس وجان فخر بشر خاتم پیغمبران
آنکه از او فخر بنی آدم است عید سعید نبی اکرم است
جاد اول دیوان آذر خراسانی (حاج سید غلامرضا آذر حقیقی-چاپ افست اسلامیه -مشهد-چاپ چهارم -1348 شمسی
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ده مژده که ختم انبیا ظاهر شد انوار تجلی خدا ظاهر شد
فرمان محمدا رسول الهی بهرش زکریم ذوالعطا ظاهر شد
--ص28 -ارمغان کربلا -نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----------
-----------------------------(خورشیدسعادت)------- ---------------------
البشارت که بما صبح سعادت آمد مفخر کون ومکان باعث خلقت آمد
روشن از نور جمالش همه ی عالم شد عقل کل ختم رسل مظهر رجمت آمد
نبی مکی امی زپس پرده ی غیب از پی راهنمایی وهدایت آمد
کلبه ی بنت وهب طعنه بعالم زد وگفت که به آ غوش من آن شمس سعادت آمد
طاق کسری عجم طاقت دیدار نداشت جاری از رود سماوی ،ید عصمت آمد
لات واصنام بخاک از سر خجلت افتاد سرنگون تخت شهان زان ید قدرت آمد
دسته دسته ملکاز عالم بالا به زمین شادمان ف تلبیه گو بهرزیارت آمد
رانده ابلیس شد از عالم بالا گفتا این چه شودیست مگر روز قیامت آمد
گفت جبریل جوابش که زسر حد کمال شافع محشر وفرمانده ی امت آمد
باد ، گو مژده رساند بسلیمان جهان که شه عرش مکان ،حامل رفعت آمد
یوسف مصر دگر حسن فروشی نکند چون که بیند بجهان کان ملاحت آمد
دگر از حاتم طایی نتوان گفت سخن زانکه بهر کرم و لطف وسخاوت آمد
زکمالش ،زجمالش ،زمقامش زخدا احسن الله وتبارک بشهادت آمد
حامل حکم خدا فخریه بنماید چون خادم درگه آن شمس ولایت آمد
مدح اوزینت قرآن الهی باشد فرق او مفتخر تاج نبوت آمد
آیه آیه همه ی معنی قرآن کریم شاهد خوبی این منجی امت آمد
هم به انجیل وزبور وصحف وتوراتش مدح وتوصیف محمد زدرایت آمد
تهنیت باد به افراد مسلمان جهان نقطه ی مرکزی روز شفاعت آمد
(کربلایی) زگدایی در خانه ی او شکر لله که دلت کنج محبت آمد---
----به نقل از ارمغان کربلا(کتاب سوم) نادعلی کربلایی-انتشارات خزر -تهران--
عزای رسول الله (ص)
یارسول الله داغت بر عزیزان زود بود یا نبی الله دوری از تو این سان زود بود
یاامین الله یا خیرالورا ، بدرالدجا سوز هجران تو بر زهرای نالان زود بود
با غروب نور رویت شام ماتم شد پدید آخر ای صبح امید این شام هجران زود بود
ای امید دردمندان حامی مستضعفان در کف اهریمنان نقش سلیمان زود بود
بی تو اندر سینه ی حیدر نفس تنگ است تنگ سد راه آه بر این قلب سوزان زود بود
ای عزیز جان آل الله ویار بی کسان مرگ جانسوز توبر این جمع سوزان زود بود
روح والای تو از این تنگنای زندگی چونفرشته پر زنان بر سوی رضوان زود بود
رهبرابا رفتنت اسلام وامت شد پدید این چنین تنها وتنها دین وقر آن زود بود
روز مظلومی زهرا وعلی ودوستان گاه محزونی طفلان پرشان زود بود
اشک زینب همچوشبنم می چکد بر روی گل عندلیبا ترک این زیبا گلستان زود بود
بی قرارانت حسین ومجتبی پروانه سان سوختن در پایت ای شمع فروزان زود بود
یاحبیب الله یا احمد نبی الهاشمی (کربلایی) در عزایت اشک ریزان زود بود
---به نقل از شکوفه های غم -جلد اول ص 22 -نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران ---
----------سه عزا وغم --------------------
زهرای اطهر دختر ختم رسولان دارد عزا امشب سه جا بهر عزیزان
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
ای شیعیان اسلام وقر آن بی معین شد قتل امام وقتل ختم المرسلین شد
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
ارض وسما در لرزه شد از جور عدوان جسم امام دومین شد تیر باران
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
شد رحلت پیغمبر ووقت عزا شد پاره جگر از زهر امام مجتبی شد
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
حجت هشمتمین درراه دین وقر آن کشته شد از جفا وظلم وجورعدوان فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
----شکوفه های غم -جلد اول -ص 24 نادعلی کربلایی -انتشاراتخزر -تهران
--------- مرگ پدر-زبانحال فاطمه در سوگ رسول الله ----
هجران وغم مرگ پدر کرده پریشم تیره شده چون شام سیه ، روز به پیشم
باران محن را بسرم ابر بلا ریخت از گردش ایام نگرحال پریشم
مجروح شد از داغ پدر قلب من زار از امت او غم برسد بر دل ریشم
چون خار مغیلان بزند خصم به من نیش همواره درافغان ، من از آن سوزش نیشم
از بس که بدیدم به جهان محنت وآزار من سیر ازاین عمر گران مایه ی خویشم
غیر از غم دوری عزیزان به دلم نیست ورنه نبودهیچ غمی از کم وبیشم
مردم همه از گریه ی من خسته ومن نیز رنجیده زبیگانه وغمدیده زخویشم
(آهی) گنهم نیست بجز اخذ حق خویش من کشته ی آئینم وقربانی کیشم
---نقل از دیوان آهی -جلد دوم -ص 122 -علی آهی-انتشارات خزر -تهران
عزای رسول الله (ص)
یارسول الله داغت بر عزیزان زود بود یا نبی الله دوری از تو این سان زود بود
یاامین الله یا خیرالورا ، بدرالدجا سوز هجران تو بر زهرای نالان زود بود
با غروب نور رویت شام ماتم شد پدید آخر ای صبح امید این شام هجران زود بود
ای امید دردمندان حامی مستضعفان در کف اهریمنان نقش سلیمان زود بود
بی تو اندر سینه ی حیدر نفس تنگ است تنگ سد راه آه بر این قلب سوزان زود بود
ای عزیز جان آل الله ویار بی کسان مرگ جانسوز توبر این جمع سوزان زود بود
روح والای تو از این تنگنای زندگی چونفرشته پر زنان بر سوی رضوان زود بود
رهبرابا رفتنت اسلام وامت شد پدید این چنین تنها وتنها دین وقر آن زود بود
روز مظلومی زهرا وعلی ودوستان گاه محزونی طفلان پرشان زود بود
اشک زینب همچوشبنم می چکد بر روی گل عندلیبا ترک این زیبا گلستان زود بود
بی قرارانت حسین ومجتبی پروانه سان سوختن در پایت ای شمع فروزان زود بود
یاحبیب الله یا احمد نبی الهاشمی (کربلایی) در عزایت اشک ریزان زود بود
---به نقل از شکوفه های غم -جلد اول ص 22 -نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران ---
----------سه عزا وغم --------------------
زهرای اطهر دختر ختم رسولان دارد عزا امشب سه جا بهر عزیزان
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
ای شیعیان اسلام وقر آن بی معین شد قتل امام وقتل ختم المرسلین شد
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
ارض وسما در لرزه شد از جور عدوان جسم امام دومین شد تیر باران
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
شد رحلت پیغمبر ووقت عزا شد پاره جگر از زهر امام مجتبی شد
فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
حجت هشمتمین درراه دین وقر آن کشته شد از جفا وظلم وجورعدوان فاطمه کرده گیسو پریشان گه مدینه رود گه خراسان
----شکوفه های غم -جلد اول -ص 24 نادعلی کربلایی -انتشاراتخزر -تهران
--------- مرگ پدر-زبانحال فاطمه در سوگ رسول الله ----
هجران وغم مرگ پدر کرده پریشم تیره شده چون شام سیه ، روز به پیشم
باران محن را بسرم ابر بلا ریخت از گردش ایام نگرحال پریشم
مجروح شد از داغ پدر قلب من زار از امت او غم برسد بر دل ریشم
چون خار مغیلان بزند خصم به من نیش همواره درافغان ، من از آن سوزش نیشم
از بس که بدیدم به جهان محنت وآزار من سیر ازاین عمر گران مایه ی خویشم
غیر از غم دوری عزیزان به دلم نیست ورنه نبودهیچ غمی از کم وبیشم
مردم همه از گریه ی من خسته ومن نیز رنجیده زبیگانه وغمدیده زخویشم
(آهی) گنهم نیست بجز اخذ حق خویش من کشته ی آئینم وقربانی کیشم
---نقل از دیوان آهی -جلد دوم -ص 122 -علی آهی-انتشارات خزر -تهران
-
اربعین شه گلگون گفن است ملک وجن وبشر در محن است
چونکه از شام بلا آل رسول کربلاآمده گریان وملول
هر یکی امده با شور ونوا بسر تربت پاک شهدا
زینب غمزده با شیون وشین یکسر آمد بسر کوی حسین
بر سر قبر برادر چو رسید از جگر ناله ی جانسوز کشید
گفت : ای خسرو صد پاره بدن شکوه دارم ببرت از دشمن
بین که آزرده وبا ناله وآه میهمان بهر تو آمد ای شاه
خیز واز ما بنما استقبال بین که اطفال تو آمد به چه حال
روی طفلان تو گشته نیلی چون عدو بر رخشان زد سیلی
ای برادر زجفای عدوان منزل ما شده اندر ویران
من چه گویم که چه آمد بسرم خون شد ازداغ رقیه جگرم
چون که خوابیده به ویرانه ی شام من ندارم زفراقش آرام
داد جان طفل سه ساله ببرت تا نظر کرد حسین جان بسرت
داغ او کرد مرا زار وغمین چون به غربت شده ویرانه نشین
دیده بست از من وجمع اسرا کرده در گوشه ی ویران ماوا
چون نیاورده ام آن طفل صغیر خجلم از تو ، سراغش تو مگیر
من و(واله ) زغمت دیده تریم بهر تو جان اخا نوحه گریم
---به نقل از صص 255-257 کتاب گلبانگ غم -گرداورنده : محمد غلامی -توسطمحمد تقی زنگی(جوادی) -مداح .قم
رباعی دروصف موسی ابن جعفر علیه السلام
آن رادمرد عالم امکان که رهبر است هفتم امام حضرت موسی ابن جعفراست
باب الحوائجی که بود یار شیعیان مشکل گشاو آیت خلاق اکبر است--------
موسی که بود نور دو چشم جعفر در سنگر دین بود امام ورهبر
جان داد به زندان ونشد برده ی ظلم تاکاخ ستمگران شود زیر وزبر--------
ولادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام---------
از افلاک جلالت شمس دین روشنگر آورده عیان زیبا جمالی بارخ پیغمبر آورده
بنازم دست قدرت را که که از نسل رسول الله برای پیروان دین وقر آن رهبر آورده
گلی از گلشن طاهازنسل حضرت زهرا خداوند جهان با بوی وعطر حیدر آورده
حسن خویی حسین رویی عیان شدکزبرای او خداوندتوانا هوروخلد وکوثر آورده
ز زین العابدین وباقر علم نبی ظاهر عیان فرزند زیبایی برای جعفر آورده
امام هفتمین موسی عیان شد بارخ زیبا سما گفتا سمک ظاهر فروزان اختر آورده
رئیس مذهب شیعه برای یاری ملت دراین ظلمتکده از سوی حق روشنگر آورده
برای یاری قرآن به امر خالق سبحان برای صادق آل نبی همسنگر آورده
به حق جویان بشارت گوکه این روشنگر نیکو جهان آفرینش را پراز زیب وفر آورده
بگو باملت موسی همه گردند رهپیما که خلاق جهان ظاهر کلیم دیگر آورده
مسیحا در ظهور آمد عیان آیات نور آمد زاعجازش تمام خلق را در باور آورده
ذبیح آمد خلیل آمدامام آمد دلیل آمد که درفرمان او خلاق آب وآذرآورد
ولی خالق اکبردراین ىنیای پهناور برای انقلاب اهل ایمان رهبر آورده
کسی آمد که با گفتاروبا رفتار نیکویش به لرزه کاخ ظلم وکفر وجورکافر آورده
زحسن روی زیبایش ازآن شمس دلارایش تمام جنت الفردوس را درزیورآورده
تمام حسن خوبان را همه اعجاز قرآن را خداوند جهان یکجا عیان زان سرورآورده
به جانبازان باایمان برای بستن پیمان زدانشگاه دین ظاهرتوانا افسرآورده
محبش رازحق عزت عدویش را بود ذلت خدااورابرای ما شفیع محشر آورده
شکوفا شد همه گلها منور شد همه دلها هزاران (کربلایی) خم به تعظیمش سرآورده
به نقل ازکتاب شکوفه های غم صص296-297-اثر طبع نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران
مژده ای عمه که امشب پدرم آمده است سرور تشنه لبان تاج سرم آمده است
کشته ی راه خدا تشنه لب کرب وبلا خوب شد عمه که نور بصرم آمده است
عمه دیگر نهراسم زجفای دشمن که ز الطاف خدایی ظفرم آمده است
خسرو هر دو جهان ناصر قرآن مجید روشنی بخش دو چشمان ترم آمده است
گر شب تار خرابه شده روشن چون روز بی سبب نیست که امشب ، قمرم آمده است
آمده تاکه مرا از قفس آزاد کند سوی جنات برین ، راهبرم آمده است
خواهم از جان ودل ای عمه حلالم سازی باش آگه که دلیل سفرم آمده است
(محرم ) وانجمن غمزدگان ای عمه باری آن بزم عزا درنظرم آمده است
--نقل از رقیه دختر سه ساله امام حسین -ص 66 -انتشارات قاسمی مشهد -سوق نوغان-مقابل تکیه ابوالفضلیها-اثر طبع محرم
در یتیم:هم دختر امامی وهم خواهر امام ---
ای بارگاه کوچک تو قبله ای عظیم وی روضه ی مبارک تو روضه ی نعیم
باشد حریم اقدس تو قبله گاه تو تا خفته چون تو جان جهانی در آن حریم
هم دختر امامی وهم خواهر امام هم خود کریمه هستی وهم دختر کریم
قدرت همین بس است که خوانند اهل دل حق را به آبروی تو ای رحمت عمیم
یک دختر سه ساله واین مرتبت دگر گیتی بود ززادن همچون تویی عقیم
ای نور چشم زاده ی زهرا ، رقیه جان هرچند کوچکی تو ، بود ماتمت عظیم
دریای صبر را تو فروزنده گوهری زان دشمنت برشته کشید ، ای در یتیم
آن شب که جای ، گوشه ی ویرانه ساختی روشنگرت سرشک بد ، وآه دل ندیم
تا قلب اطهرت زفراق پدر گداخت از مرگ جانگداز تو دلها بو د دونیم
شد منهدم بنای ستمکاری یزید از آه آتشین تو، ای دختر یتیم
آباد شد خرابه ی شام از جلال تو اما خراب گشت زبن ، کاخ آن لئیم
خواهم که بر مزار توگردم شبی دخیل خواهم که در جوار تو باشم شبی مقیم
بی مهرهشت وچار (موید )مجو بهشت چون می رسی بجنت ازاین راه مستقیم
اثر طبع موید شاعر معاصر-نقل از : کتاب رقیه دختر امام حسین -صص 32- 33-انتشارات قاسمی مشهد
چوشمعی سوختم از داغ مرگ ودرد هجرانت
ولی پروانه سان کردم فدا جان را به قربانت
اگر چه جان ندادم کربلا در پیش نعش تو
ولی صدبار مردم از برای لعل عطشانت
به هر درد ومصیبت با تو همکاری نمودم من
که تا تکمیل گردد انقلاب وعهد وپیمانت
توخون از حنجرت میریخت، من ازدیده اشک غم
چو دیدم پاره پاره پیکر صد چاک عریانت
تودادی اصغر واکبر به میدان فداکاری
بلی من هم نمودم کودکانم را به قربانت
تورا سر بر سنان بشکست ، من از چوبه ی محمل
هلال آسا چو دیدم بر سر نی رأس تابانت
مرا چون گنج در ویرانه جادادند ، واحسرت
تورا در مطبخ خولی عدو بنمود پنهانت
تودادیسینه را در پیش تیغ ونیزه ، من بازو
به پیش تازیانه از برای حفظ طفلانت
توکاخ ظلم را لرزاندی ومن سر نگون کردم
چو چو ب خیزران آمد زکین بر درز دندانت
ولی این غم کشد من را که باید بی تو بر گردم
بسوی خانه ی بی صاحبت ، با این یتیمانت
تودادی (کربلایی)را دو چشم پربکاء اما
من اورا افتخار خادمی بهر عزیزانت
--اثر طبع نادعلی کربلایی)پدر سه شهید-به نقل از : شکوفه های غم
ص200-انتشارات خزر -تهران