رباعی دروصف موسی ابن جعفر علیه السلام
آن رادمرد عالم امکان که رهبر است هفتم امام حضرت موسی ابن جعفراست
باب الحوائجی که بود یار شیعیان مشکل گشاو آیت خلاق اکبر است--------
موسی که بود نور دو چشم جعفر در سنگر دین بود امام ورهبر
جان داد به زندان ونشد برده ی ظلم تاکاخ ستمگران شود زیر وزبر--------
ولادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام---------
از افلاک جلالت شمس دین روشنگر آورده عیان زیبا جمالی بارخ پیغمبر آورده
بنازم دست قدرت را که که از نسل رسول الله برای پیروان دین وقر آن رهبر آورده
گلی از گلشن طاهازنسل حضرت زهرا خداوند جهان با بوی وعطر حیدر آورده
حسن خویی حسین رویی عیان شدکزبرای او خداوندتوانا هوروخلد وکوثر آورده
ز زین العابدین وباقر علم نبی ظاهر عیان فرزند زیبایی برای جعفر آورده
امام هفتمین موسی عیان شد بارخ زیبا سما گفتا سمک ظاهر فروزان اختر آورده
رئیس مذهب شیعه برای یاری ملت دراین ظلمتکده از سوی حق روشنگر آورده
برای یاری قرآن به امر خالق سبحان برای صادق آل نبی همسنگر آورده
به حق جویان بشارت گوکه این روشنگر نیکو جهان آفرینش را پراز زیب وفر آورده
بگو باملت موسی همه گردند رهپیما که خلاق جهان ظاهر کلیم دیگر آورده
مسیحا در ظهور آمد عیان آیات نور آمد زاعجازش تمام خلق را در باور آورده
ذبیح آمد خلیل آمدامام آمد دلیل آمد که درفرمان او خلاق آب وآذرآورد
ولی خالق اکبردراین ىنیای پهناور برای انقلاب اهل ایمان رهبر آورده کسی آمد که با گفتاروبا رفتار نیکویش به لرزه کاخ ظلم وکفر وجورکافر آورده زحسن روی زیبایش ازآن شمس دلارایش تمام جنت الفردوس را درزیورآورده تمام حسن خوبان را همه اعجاز قرآن را خداوند جهان یکجا عیان زان سرورآورده به جانبازان باایمان برای بستن پیمان زدانشگاه دین ظاهرتوانا افسرآورده محبش رازحق عزت عدویش را بود ذلت خدااورابرای ما شفیع محشر آورده شکوفا شد همه گلها منور شد همه دلها هزاران (کربلایی) خم به تعظیمش سرآورده به نقل ازکتاب شکوفه های غم صص296-297-اثر طبع نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران
ادامه مطلب
رقیه دخت شاه دین شبی در شام غم افزا زهجر باب خود گشتی بسی درشیون وغو غا
سرشک ازدیدگان جاری همی نالید ومی گفتا که ای بابا ی مظلومم بکوی که گذر کردی
-------چرا از محفل ما ای پدرعزم سفر کردی ---------------------
یتیمم در بدرگشتم همی نالم زهجرانت بیا بابا دم دیگر مرابنشان بدامانت
کجا رفتی توای باباسر وجانم بقربانت زما افسردگان بابا چرا قطع نظر کردی
-----------چرااز محفل ما ای پدر عزم سفر کردی ------------------
غریب وبی معینم من ندارم یار وغمخواری نباشد از برای من دگریار وپرستاری
بنالم درفراق تو کنم از دیده خون جاری زهجر روی خود بابا مرا نیلی ببر کردی
----------چرااز محفل ما ای پدر عزم سفر کردی---------------
نباشد طاقتم دیگر بگریم از برای تو کنم خاک سیه بر سر پدر جان در عزای تو
کجایی ای پدر تا آنکه چینم من بلای تو نمی دانم سفر اندر کدامین بوم بر کردی
-----------چرا از محفل ماای پدر عزم سفر کردی --------------
زضرب سیلی اعدا رخم نیلی شده بابا شکیبایی نمی باشد توانم رفته از اعضا
زدل این عقده ام بابا زوصل روی خود بگشا زفقدانت مرا افسرده وخونین جگر کردی
----------چرا از محفل ما ای پدر عزمسفر کردی -------------
دراین ماتم سرا (ساعی) توبا خیل عزاداران نوا کن بهر آن طفل فکار شاه مظلومان
بیابی باعزاداران جزا ازایزد منان زنظم جانگدازخود جهان را نوحه گر کردی
-----چرا از محفل ما ای پدر عزمسفر کردی-------
به نقل از معراج عاشورا -اثر طبع حسینعلی خوانساری -صص 149-150-کتابفروشی اشرفی خوانسار