یارب نظری کن توبه آه سحر من از کینه ی خصمان شده خونین جگر من
شد حلقه ی زنجیر مرا مونس وهمدم در گوشه ی زندان که بجوید خبر من
در کاخ بود دشمن ومن گوشه ی زندان اوجا به سریرو، بروی خاک سر من
سندی کندآزار ، مرا از ره بیداد یارب برسان ، پیک اجل را به بر من
دور از وطن و، مونس ویارم غ لوزنجیر چون شام سیه ، تیره بودهرسحر من
ای آنکه تو آزار کنی طفل رحم را جانم بستان وبه جنان کن مقر من
مردم به غریبی وندارد خبرم کس دورم زرضا ف نور دو چشمان تر من
معصومه کجایی ؟ به عزایم بنشینی ای دختر غمخواروضیاء بصر من
(آهی)چوبعالم زده آذر ز مراثی در حشر بودموردلطف ونظر من*
*-صص 204-205 جلد دوم دیوان علی آهی -انتشارات موسسه خزر -تهران