یارب از کینه ی هارون زجهان سیر شدم از غم ورنج به زندان بلا پیر شدم
هفت سالم دراین محبس تاریک اسیر بقضا راضی وتسلیم به تقدیر شدم
دور گشتم زوطن نیست مرا غمخواری مونس ویاربه این حلقه ی زنجیر شدم
گفت هارون که تواقرار نما بر گنهت من از آن تهمت بیجا زجهان سیر شدم
زهر بیداد جفا کار مرا کرد تمام عقبت از ستم خصم زمین گیر شدم
شرری بر دل من می زند این زهرستم جانم آمد به لب ومانده زتقریر شدم
گشتم از کینه ی هارون دغا آسوده متوسل چو بر آن ناله ی شبگیر شدم
(آهی)ازدوری معصومه واز هجر رضا این چنین از غمشان صورت تصویر شدم
*-این شعربر گرفته از جلد دوم دیوان علی آهی -صص206-207-چاپ انتشارات موسسه مطبوعاتی خزر-تهران .میباشد