روز بردیده ی شه شد چون شب غرقه خون دید دوطفل زینب
آن یکی خون زتنش بود روان آن یکی در شرف دادن جان
آن یکی گفت : حسین جان ! مردم من بیاری توجان بسپردم
آن یکی گفت : بیا غمخوارم روی زانوی تو جان بسپارم
آن یکی گفت: مرا بر ، به حرم تا مگر مادر خود را نگرم
شاه بر روی دو طفل خواهر ریخت از دیده ی حسرت ، گوهر
برد طفلان بخون غلطان را تادهد هدیه بدخت زهرا
همه زنها زحرم گریه کنان پیشواز آمده با آه وفغان
زینب از خیمه نیامد بیرون تا نبیند تن طفلان در خون
گوئیا خواست در این جا خواهر ننگرد چشم برادر را تر
آه از داغ دل شاه شهید کان همه ، داغ به یک ساعت دید
(کربلایی)شده زاین سرخ گلان وادی کرببلا گلباران *
*-صص 194-195 -ارمغان کربلا - سروده ناد علی کربلایی -مداح اهل بیت -انتشارات خزر -تهران