روی بر خاک بنه تا که برافلاک روی جان فشانی بکن ار می طلبی جانان را کس بجانان نرسد تا نفشاند جان را روی بر خاک بنه تا که بر افلاک روی سر بده تا نگری سروری دوران را ماه کنعان نرود بر فلک حشمت مصر تانبیند الم چه ،ستم زندان را نوح را کشتی امید به ساحل نرسد تا نیابدغم غرق وخطر طوفان را همت خضر کند طی بیابان فنا ورنه کی بوده نشان زآب بقاء حیوان را حسن لیلی طلبد شیفته ای چون مجنون که بیکباره کندترک سروسامان را نافه ی مشک خطا تا نخورد خون جگر نبرد رونق گلزار بهارستان را تاشقایق نکشد بار مشقت عمری نرباید به لطافت دل چون نعمان را مفتقرگر نکشی پای زآن سرکوی دستدرحلقه زنی زلف عبیر افشان را* *-به نقل از متاب سرودهای امام مهدی چاپ انتشارات قلم -قم -ص 19-سراینده: مفتقر + نوشته شده در جمعه بیست و نهم مهر 1390ساعت 16:45 توسط mha3131 | 2 نظر