شهادت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام)
معتمدکرد چرا این همه آزار امشب عسگری را بنموده است گرفتار امشب
هفده سال به تبعید گه سامره بود کرد مسموم ورا خصم ستمکار امشب
گاه زندان وگهی بود زکین حبس نظر تاکه از زهر جفا گشت دل آزار امشب
معتمد داد ورا ازره کین زهر جفا بغض پنهانی او گشت پدیدار امشب
زهرکین ریخت بکام شه دین از ره جور چه جفا کرد ستم پیشه ی غدار امشب
خواست مسمومی اورا بنماید پنهان معتمد آنکه بدش قاتل خونخوار امشب
تابگویند که مرگش زخداوند بود علما را بنموده است خود ُاحضار امشب
تابدیدندتن شه بنمودند سکوت اثر زهر چودیدند نمودار امشب
نه طبیبی که مداوابنماید دردش جزعیالش که وراهست پرستار امشب
بود فرزندببالین پدر در دم مرگ چشم بگشودبر آن سرور احرار امشب
از پسر خواست دم رفتن خود آب روان که ازاین واقعه خون شد دل غمخوار امشب
آب نوشیدزدست پسرش آن شه دین یادم آمد ز حسین خسرو بی یار امشب
نبدش آب به اکبر بدهدُُُ لیک اینجا به پدر آب دهد پور دل افکارامشب
چشم از دار جهان بست وبرفتی زجهان دیده ی (آهی) ازین غم شده خونبارامشب
-----بنقل از دیوان آهی -جلد دوم -صص218-219 -اثر طبع علی آهی - انتشارات خزر -تهران