آسمان خواهد که امشب بازمین ساغرزند از کف ساقی شراب صاف وجان پرور زند
ساقی گلچهره امشب جلوه ی دیگرکند مطرب خوش نغمه امشب پرده ی دیگر زند
ماه امشب خوش نشسته درمیان اختران گاه نوشدباده گاهی بوسه براخترزند
این همه زیور به خود بسته است امشب آسمان تامگر جامی زدست ساقی کوثرزند
آسمان راگفتم اینبزم نشاط از چیست ؟گفت: چونکه فردا آفتاب ازبرج خاور سر زند
من درآن بزمی کنم خدمت که شاه اولیا مصطفی، تاج ولایت بر سر حیدر زند
در(غدیرخم)چودریا، خلق خیزدموج موج کشتی (لولاک)چون آنجارسد لنگر زند
برجهاز اشتران خواند ((محمد)) خطبه ای خطبه ای کاندر حلاوت ، طعنه بر شکر زند
کاین علی باشد ولی الله باید ، بعد من برسریر دین نشیند ، برسرش افسر زند
هرکه من مولای اویم ، بعد من مولاش اوست مرد حق باید قدم درراه این رهبر زند
من همان شهرم که باشد چون علی آن را دری ره به شهرعلم یابد، هرکه براین در ،زند
نیست اورنگ خلافت ، جز سزاوار علی پیش سلطان لاف شاهی گو، گدا کمترزند
بنده ی دربارشاهی باش ، کزقدروجلال ناز برخاقان فروشد، طعنه بر قیصر زند
پرچم شاه ولایت بین که درهر بامداد خنده ها بر پرچم دارا واسکندر زند
طبع شعر من کجاومدح شاه اولیا طایر اندیشه آنجاکی؟تواند پرزند *
*-دکتر قاسم رسا-به نقل از بوستان حسینی صص 67-68-آراسته ی رضامعصومی-چاپ انتشارات گلی