گوش بر حلقه ی در آویزان چشم بنشسته براهت گریان
دل از این مژده که خواهی آمد هست از شوق وصالت لرزان
در رهت بدرقه سازد هر شب تا سحر مصحف وادعیه ، زبان
بس که درراه تو هستم سر پا رفت از پای مرا تاب وتوان
دست از دامن الطاف خدا دست بردار نباشد یک آن
همه از غیبت تو می نالند همه از هجر تو بی صبر وامان
همه از خیمه ی بیداد وستم که بپا گشت به صحرای زمان
همه ازنخل رطب دار امید که بخشکید دلپیر وجوان
همه از شعله ی نومیدی یاس که بر آید زورای دل وجان
همه از وحشت عفریت نفاق که دهد چهره به هر دوست نشان
همه از سر کشی موج گناه که زندطعنه بروی انسان
همه از مردن یزدان شرف زیر پای هوس بی شرفان
همه ازپنجه ی خونخوار ستم که مکد خون دل مضلومان
همه از بی خودی خود دلتنگ همه گویند بصد آه وفغان
بارالها تو به این زودی زود قائم آل محمد برسان
بنقل ازسرودهایامام مهدی عج....ص 134- چاپ انتشارات قلم گردآورنده : حسین حقجو