مژده که شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
مژده که میلاد بتول است بتول خرمی آل رسول است رسول
شادی ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول
دوستی دختر خیرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------
مژده که شدطلعت زهرا عیان گشت منور همه کون ومکان
شدبه خدیجه ز خدا رایگان زهره ی بی مثل وعطا در زمان
آنکه بود مام شبیر وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----------
مژده که رخ کرده عیان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه
کرده جهان رشک جنان فاطمه گشته زرخ جلوه کنان فاطمه
برده همی جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر -------
مژده که صدیقه پدیدار شد جلوه کنان مطلع انوار شد
صحن چمن یکسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد
خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------
مژده که خاتون دو عالم رسید فخر زنان بانوی اعظم رسید
مایه ی فخریه ی آدم رسید همسر حیدرشه اکرم رسید
شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
به نقلاز دیوانآذر-جلد دوم -ص 49- سروده حاج غلامرضا آذر حقیقی خراسانی-انتشارات طوس مشهد -
چاپ 1348 شمسی ----
قلب زهراچودل احمد مختار بسوخت کز شرار محنش گنبذ دوار بسوخت
خون دیوار ودر سوخته را هرکه بدید جان او از شرر آن در ودیوار بسوخت
وقعه ی میخ در وضرب لگد سوخت مرا سینه ی فاطمه چون زآتش مسمار بسوخت
داستان ژس در وقعه ی جانسوز بود زآن محن دیده ی هر ثابت وسیار بوخت
چه کشیده است ندانم زغلاف شمشیر که دل وپهلویش از شعله ی آزار بسوخت
تازیانه بنموده است سیه بازوی وی عالمی زین ستم دشمن خونخوار بسوخت
رنجه کردند دلش چون فدکش گشتی غصب که از آن رنجُ دل احمد مختار بسوخت
بشکند دست عدو چون برخش سیلی زد که از آن ُ صورت گنجینه ی اسرار بسوخت
محسنش سقط شد (آهی )زهمان ضربت در زین غم وغصه دل حیدر کرار بسوخت
---به نقل ازدیوان آهی -جلد دوم -ص 107-سروده ی َلی آهی -انتشارات خزر -تهران-