سینه ی تنگم مجال آه ندارد جان به هوای لب است وراه ندارد
گوشه ی چشمی بسوی گوشه نشین کن زانکه جزاین گوشه کس پناه ندارد
گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد
از گنه من مگو که زاده ی آدم نا خلف استی اگرگناه ندارد
هرکه گدایی ز آستان تو آموخت دولتی اندوختی که شاه ندارد
گنج تجلی زکنج خلوت دل جوی نیک نظر کن که اشتباه ندارد
پیر خرد گر به خلوت تو برد پی جز در آن خانه خانقاه ندارد
مهر تو در هر دلی که کرد تجلی داد فروغی که مهر وماه ندارد
مهر گیا ه است حاصل دل عاشق آب وگل ما جز این گیاه ندارد
مفتقر از سر عشق دم نتوان زد سر برود زانکه سر نگاه ندارد *
*-سرودهای امام مهدی عج... ص27-گرداورنده :حسین حقجو-انتشارات قلم -قم