دختر ختم رسل حجت دادار منم محرم راز دل حیدر کرار منم
معنی سوره ی کل کوثر وآن فیض عظیم که بقرآن بود از خالق غفار منم
مام شبیر وشبر ،شافعه ی روز حساب شجر طیبه ی احمد مختار منم
آنکه از بعد پدر قلب فکارش خون شد از جفا وستم فرقه ی کفار منم
آنکه بر خاست بیاری امام ودینش تازیانه بتنش خورده زاشرار منم
آنکه شد محسن شش ماهه ی مظلومش سقط بی گنه از لگد وآن در ودیوار منم
آنکه اززخم زبان وستم وظلم عدو غیر ناله نبدش در همه دم کار منم
آنکه زد ثانی نمرود برویش سیلی روز شد درنظرش همچو شب تار منم
آنکه از حق طلب مرگ خودش را میکرد نزد قبر پدرش با دل خونبار منم
آنکه در روز جزا جمع محبینش را برهاند زغم واهمه ی نار منم
زدرد پهلوورنج فراق وسیلی دشمن بزیربار مصیبت قدم خمید پدر جان
بجرم آنکه حمایت زشوهرم بنمودم ببین که رشته ی عمرم عدوبرید پدرجان
بجای مزدرسالت ازاین گروه ستمگر شده است محسن مظلوم من شهید پدرجان
رخم زسیلی اعدا کبو دگشته ونیلی شده زبعد تو موی سرم سپید پدرجان
برای غصب فدک ناسپاس خصم نمک خور چگونه پرده ی حرمت زما درید پدرجان
گواه باش که مرگ خود از خدا طلبیدم زبس که زخم زبان بر دلم رسید پدرجان
ببین پدر که دل سنگ شد کباب بحالم زبس که اشک غم از دیده ام چکید پدرجان
زدیده ی قلم (کربلایی)اشک ببارد سیاه گشت همه صفحه ی سپید پدرجان
--ص 68 -همان منبع فوق -انتشارات خزر -تهران --- ارمغان زهرا(س):----
زامت هدیه ای از دار دنیا می برد زهرا نشانی از فداکاری به عقبا می برد زهرا
تن مجروح وبازوی کبود وروی نیلی را همانا مخفیانه سوی بابا می برد زهرا
شکسته استخوان وقامت ازغم دوتایش را بسوی دادگاه حی یکتا می برد زهرا
زاشک دیده دارد شیشه ای را در کفن پنهان شبانه در لحد از بهر فردا میبرد زهرا
زسجد بردن حبل المتین با بازوی بسته نوشته نامه ای با اشک مولا می برد زهرا
از آن ضرب غلاف تیغ قنفذ بسته بازو را شکسته شاخه ی طوبی به طوبا می برد زهرا
زمسمادودروضرب لگد زآن آتش افروزی شکایتهای گوناگون زاعدامی برد زهرا
زبس زخم زبان آمد به قلب نازنین او دلی مجروح از بهر مداوا می برد زهرا
زقتل محسن مظلوم و آن مسمار غم افزا به محشر جوهری از بهر امضا می برد زهرا
بنال ای (کربلایی)روز وشب زین ماتم عظما که بهر محسنش سوغات دنیا می برد زهرا
---نادعلی کربلایی -به نقل ز ارمغان کربلا -ص 69 -انتشارات خزر -تهران
آنکه بر (کرببلایی) بدهد روز حساب حسنات صله بر گفتن اشعار منم
--ص66-67 -کتاب سوم -ارمغان کربلا-نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----
اشک قلم (زبان حضرت زهرا (س) :----
زبعد مرگ توای مایه ی امید پدر جان شدم ززندگی خویش ناامید پدر جان
دختر ختم رسل حجت دادار منم محرم راز دل حیدر کرار منم
معنی سوره ی کل کوثر وآن فیض عظیم که بقرآن بود از خالق غفار منم
مام شبیر وشبر ،شافعه ی روز حساب شجر طیبه ی احمد مختار منم
آنکه از بعد پدر قلب فکارش خون شد از جفا وستم فرقه ی کفار منم
آنکه بر خاست بیاری امام ودینش تازیانه بتنش خورده زاشرار منم
آنکه شد محسن شش ماهه ی مظلومش سقط بی گنه از لگد وآن در ودیوار منم
آنکه اززخم زبان وستم وظلم عدو غیر ناله نبدش در همه دم کار منم
آنکه زد ثانی نمرود برویش سیلی روز شد درنظرش همچو شب تار منم
آنکه از حق طلب مرگ خودش را میکرد نزد قبر پدرش با دل خونبار منم
آنکه در روز جزا جمع محبینش را برهاند زغم واهمه ی نار منم
زدرد پهلوورنج فراق وسیلی دشمن بزیربار مصیبت قدم خمید پدر جان
بجرم آنکه حمایت زشوهرم بنمودم ببین که رشته ی عمرم عدوبرید پدرجان
بجای مزدرسالت ازاین گروه ستمگر شده است محسن مظلوم من شهید پدرجان
رخم زسیلی اعدا کبو دگشته ونیلی شده زبعد تو موی سرم سپید پدرجان
برای غصب فدک ناسپاس خصم نمک خور چگونه پرده ی حرمت زما درید پدرجان
گواه باش که مرگ خود از خدا طلبیدم زبس که زخم زبان بر دلم رسید پدرجان
ببین پدر که دل سنگ شد کباب بحالم زبس که اشک غم از دیده ام چکید پدرجان
زدیده ی قلم (کربلایی)اشک ببارد سیاه گشت همه صفحه ی سپید پدرجان
--ص 68 -همان منبع فوق -انتشارات خزر -تهران --- ارمغان زهرا(س):----
زامت هدیه ای از دار دنیا می برد زهرا نشانی از فداکاری به عقبا می برد زهرا
تن مجروح وبازوی کبود وروی نیلی را همانا مخفیانه سوی بابا می برد زهرا
شکسته استخوان وقامت ازغم دوتایش را بسوی دادگاه حی یکتا می برد زهرا
زاشک دیده دارد شیشه ای را در کفن پنهان شبانه در لحد از بهر فردا میبرد زهرا
زسجد بردن حبل المتین با بازوی بسته نوشته نامه ای با اشک مولا می برد زهرا
از آن ضرب غلاف تیغ قنفذ بسته بازو را شکسته شاخه ی طوبی به طوبا می برد زهرا
زمسمادودروضرب لگد زآن آتش افروزی شکایتهای گوناگون زاعدامی برد زهرا
زبس زخم زبان آمد به قلب نازنین او دلی مجروح از بهر مداوا می برد زهرا
زقتل محسن مظلوم و آن مسمار غم افزا به محشر جوهری از بهر امضا می برد زهرا
بنال ای (کربلایی)روز وشب زین ماتم عظما که بهر محسنش سوغات دنیا می برد زهرا
---نادعلی کربلایی -به نقل ز ارمغان کربلا -ص 69 -انتشارات خزر -تهران
آنکه بر (کرببلایی) بدهد روز حساب حسنات صله بر گفتن اشعار منم
--ص66-67 -کتاب سوم -ارمغان کربلا-نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----
اشک قلم (زبان حضرت زهرا (س) :----
زبعد مرگ توای مایه ی امید پدر جان شدم ززندگی خویش ناامید پدر جان
مهدی ای در رسول مدنی یوسف فاطمه ابن الحسنی
ای فروزنده تر از ماه بیا یار دین حجت آگاه بیا
رخ نما ای گهر آل عبا زپس پرده ی غیبت تودر آ
همه مشتاق تماشای توایم عاشق روی دل آرای توایم
گرچه این دیده ی ما قابل نیست انتظار دگری دردل نیست
نام تو شکر وشهد لب ماست زینت محفل روز وشب ماست
همه جا هستی وما بی خبریم از غم هجر تو ما خون جگریم
کیمیا مهر تو اندر دل ما شد عجین روز ازل با گل ما
جان زهرا همه را دل خوش کن آتش فتنه زما خامش کن
زاده ی عسکری!ُ ای حجت دین! توبزن ریشه ی کفار (صدام) لعین
روز پیروزی ما را برسان مرگ صدام دغا را برسان
بر محبان زوفا کن نظری آه مارا تو بده یک اثری
به اجابت برسان گفته ی ما بین جوانان بخون خفته ی ما
دادخواه همه بیچاره تویی یاور ملت آواره تویی
ای ضیا ء دل غمدیده ی ما تابکی غایبی از دیده ی ما
(رجبی) را تو عطاء کن توفیق چون که الطاف تو او را ست رفیق
----اشعارازرجبیان با یک تصرف -به نقل از :پیام شهدا -ص 144-تالیف ابولفضل آسمانی ----
دربیت دهم -مصراع دوم -دراصل شعر کلمه (صدام ) میباشد که کلمه ی (کفار ) جانشین آن شد
قلب زهراچودل احمد مختار بسوخت کز شرار محنش گنبذ دوار بسوخت
خون دیوار ودر سوخته را هرکه بدید جان او از شرر آن در ودیوار بسوخت
وقعه ی میخ در وضرب لگد سوخت مرا سینه ی فاطمه چون زآتش مسمار بسوخت
داستان ژس در وقعه ی جانسوز بود زآن محن دیده ی هر ثابت وسیار بوخت
چه کشیده است ندانم زغلاف شمشیر که دل وپهلویش از شعله ی آزار بسوخت
تازیانه بنموده است سیه بازوی وی عالمی زین ستم دشمن خونخوار بسوخت
رنجه کردند دلش چون فدکش گشتی غصب که از آن رنجُ دل احمد مختار بسوخت
بشکند دست عدو چون برخش سیلی زد که از آن ُ صورت گنجینه ی اسرار بسوخت
محسنش سقط شد (آهی )زهمان ضربت در زین غم وغصه دل حیدر کرار بسوخت
---به نقل ازدیوان آهی -جلد دوم -ص 107-سروده ی َلی آهی -انتشارات خزر -تهران-
روی بر خاک بنه تا که برافلاک روی جان فشانی بکن ار می طلبی جانان را کس بجانان نرسد تا نفشاند جان را روی بر خاک بنه تا که بر افلاک روی سر بده تا نگری سروری دوران را ماه کنعان نرود بر فلک حشمت مصر تانبیند الم چه ،ستم زندان را نوح را کشتی امید به ساحل نرسد تا نیابدغم غرق وخطر طوفان را همت خضر کند طی بیابان فنا ورنه کی بوده نشان زآب بقاء حیوان را حسن لیلی طلبد شیفته ای چون مجنون که بیکباره کندترک سروسامان را نافه ی مشک خطا تا نخورد خون جگر نبرد رونق گلزار بهارستان را تاشقایق نکشد بار مشقت عمری نرباید به لطافت دل چون نعمان را مفتقرگر نکشی پای زآن سرکوی دستدرحلقه زنی زلف عبیر افشان را* *-به نقل از متاب سرودهای امام مهدی چاپ انتشارات قلم -قم -ص 19-سراینده: مفتقر + نوشته شده در جمعه بیست و نهم مهر 1390ساعت 16:45 توسط mha3131 | 2 نظر
1391/1/11 | |
خوش بود چهره ی آن ماه فروزان دیدن واندرآن چهره عیان جلوه ی یزدان دیدن اشکم ازدیده فرو دآید وآهم زدرون در پی آرزوی دلبر جانان دیدن جلوه ی روی ورا دیده ی دل خواهد دید ورنه با دیده ی آلوده که نتوان دیدن باید از جان گذری تا که به جانان نگری شرط وصل رخ دلبرنبود جان دیدن عاشق سوخته جان را که بود شب بیدار خوش بود صبح وصال شب هجران دیدن وه چه نیکواست در این عصر قیام اسلام قطب این دایره ی عالم امکان دیدن ای فروزان گهر برج ولایت تاکی از غم هجر رخت اشک بدامان دیدن حجه ابن الحسن عجل لظهورک مهدی! تابکی ریختن خون شهیدان دیدن بهر این امت غمدیده ورهبر چه خوش است روی زیبای تو ای آیت قرآن دیدن اثر طبع محمد نعیمی -به نقل از پیام شهدا-ص:137-تالیف ابوالفضل آسمانی |
عید سعید شه صاحب زمان باد مبارک به همه شیعیان --
مژده زمیلاد شه بحر وبر قائم دین ، حجت اثنی عشر
مظهر الطاف حی داد گر نورمبین وارث خیرالبشر
سبط نبی پادشه انس وجان باد مبارک به همه شیعیان --
مژده که بر جسم جهان جان رسید جان جهان حاکم فرمان رسید
حجت حق قاطع برهان رسید هادی دین ،حامی قرآن رسید
شبل علی خسرو کون ومکان باد مبارک به همه شیعیان--
مژده که شد قدرت حق آشکار گشت عیان مظهر پروردگار
جامع الاسرار شه ذوالوقار حجت حق خاتمه ی هشت وچار
سیف خدا رایت امن وامان باد مبارک به همه شیعیان ---
مزده که میلاد شه عالم است عید سعید ولی اعظم است
مولد سبط نبی اکرم است آنکه بخوبان جهان خاتم است
حجت حق سید صاحب زمان باد مبارک به همه شیعیان --
بنقل از دیوان آذر خراسانی -ص 145 -انتشارات طوس مشهد -چاپ 1382 هجری قمری -اثر طبع مرحوم حاج سید غلامرضا آذر خراسانی سرخسی --
حامی دین پیغمبر آمد از قدومش منور جهان است شادی از چشم نرجس عیان است ---
بوی گل می وزد از گلستان بلبل از شوق گل نغمه خوان است
مقدمت ای خسرو خوبان مبارک--- از پی آن روزهای پر غم ودرد ومحنت رخ نما ای آفتاب روشنی بخش ، ای ذره پرور
ای رخت مظهر حسن داور ازتو عدل الهی میسر
ریشه ی ظالمان را برانداز حاجت بیدلان رابر آور مقدمت ای خسرو خوبان مبارک --- عید میلاد توبر همه ایران مبارک
چشم ما بوده دایم براهت تانمایی رخ همچو ماهت
بر کشی آن دم تیغ دوسر را بنگر این امت بی پناهت
در مسیرت بود نهضت ما قلب پاکت به عرضم گواه است
پای کن در رکاب سعادت سان ببین لشکر واین سپاهت
مقدمت ای خسرو خوبان مبارک عید میلادتو بر همه ایران مبارک
ریشه ی کشور آشنایی زآشنایان مفرما جدایی
ای خوش آن دم که از کوی جانان برقع ازروی ماهت گشایی
عقده های گره خورده در دل با شکر خنده از دل زدایی
هم قبول از حقیقت زاحسان شعر نا قابلش را نمایی
باغبانا جشن پیروزی بپا کن از خزان تشنگی مارا رها کن
مقدمت ای خسرو خوبان مبارک عید میلاد تو بر همه ایران مبارک *
*-صص 119-120-کتاب سرود های امام مهدی -انتشارات قلم -قم-گرد آورنده حسین حقجو
زینب آن بانوی عظمایی که دست قدرتش کهکشان چرخ را بر پاطناب انداخته
شمسه ی کاخ جلال ورفعتش از فرط نور مهر عالمتاب را از آب وتاب انداخته
دختر مرد دوعالم آن گاه خشم خویش رعشه بر این چار مام وهفت باب انداخته
این همان بانواست کز نطق وبیان همچون علی انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته
مرتضی از تیغ آتشبار راس کوفیان دریم خون روز هیجا چون حباب انداخته
دخترش در کوفه از تیغ زبان چون ذوالفقار مغز جان خصم را در التهاب انداخته
گر زبانش ذوالفقار حیدری نبود چرا؟خصم رادردل شرر همچون شهاب انداخته
همتش چون بازوی خیبر گشای حیدری بارگاه کفر را در انقلاب انداخته
کشتی دین کربلا شد غرق ازطوفان کفر همت زینب زنو آنرابرآب انداخته
حلم او صبر وتوانایی زدست صبر برد علم او ازدست هر دانا کتاب انداخته
تا قیامت وصف او (موزون ) اگر گویم کم است زانکه حق اورا چوخود در احتجاب انداخته-----از موزون اصفهانی -به نقل از گلستان حسینی -ص:144- گردآورنده :رضارضانور گیلانی رودسری -انتشارات آشنا -چاپ 1389 قمری
از قیام شمس دین ،حق وحقیقت زنده شد کاخ استبداد ویران از قیام زینب است
آبیاری نهال دین شد از خون حسین این دوام واستقامت از دوام زینب است
ای که وارد می شوی در روضه ی کرببلا با ادب بگذار پا کآن جا مقام زینب است
صبر وتسلیم ورضا وبردباری وقیام ازبرای یاری قر آن مرام زینب است
تلخی هجران وناکامی واشک دم بدم ارث مظلومی وحق گویی ز مام زینب است
دیده ی صاحب زمان گریان به هر صبح ومسا از جفای دشمن ورنج مدام زینب است
روز رستاخیز بنویسد با خط درشت (کربلایی) سالها باشد غلام زینب است
شکوفه های غم -جلد دوم -ص 199 -نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران
ای حجت حق، رهبر اسلام ، اغثنی وی سبطنبی ، ناشر احکام اعثنی
از هجرتوای شاه ، دل آرام ندارد آرام دل ، ای شاه دل آرام اغثنی
هر کس به بتی داده دل ومابه تو شیدا ای بت شکن عالم اصنام اغثنی
رفته است زبازی حوادث دلم از دست گردددلماز دیدن تو رام ،اغثنی
ای قلب همه هستی وای واسطه ی فیض ای روح وروان بر همه اجسام ، اغثنی
بیمارتوومنتظر داروی وصلیم برما، تو طبیب همه آلام ،اغثنی
از زخم زبان بین دل ما گشته پریشان خون شد دل مااز غم ایام ، اغثنی
ازدوری تو تلخ بود کام محبان شیرین شود ازوصل تو هر کام ،اغثنی
در گله ی اسلام نگر ، گرگستمگر ای حافظ دین ،راعی اسلام ،اغثنی
(آهی) زفراق تو نگر چشم براه است تاکی برهت ، دیده کند وام ، اغثنی------
-----------ای حجت حق جهان نگر در سوز است از غیبت تو تیره به چشمم روز است
تاکی پس ابر غیبت ، ای خالق ما خورشید امامت جهان افروزاست------
به نقل از : دیوان آهی جلد دوم-ص220-221-اثرطبع علی آهی -انتشارات خزر -تهران -1348 شمسی----