لیلی آورده است کودکی مه جبین دروجاهت چنان خاتم المرسلین
------مرحبا مرحبا آفرین آفرین--------
نخل عصمت عجب نوبر آورده است همسرفخردین اکبر آورده است
دیده ات روشن است ای امام مبین مرحبا مرحبا ،آفرین آفرین-----
مژده بر پیروخاتم الانبیا حق پسر داده بر زاده ی مصطفی
کز گل روی او شد معطرزمین مرحبا مرحبا، آفرین آفرین----
زهره در آسمان گوید با مشتری بار دیگر عیانگشت پیغمبری
فتبارک الله احسن الخالقین مرحبا مرحبا ،آفرین آفرین ----
زد حسین بوسه بر چهره ی اکبرش زین پسر می کند سجده بر داورش
درمدینه شده مهرومه هم قرین مرحبا مرحبا ، آفرین آفرین-----
این علی اکبر است شبه روی رسول خوی او حیدریست بوی اوچون بتول
(کربلایی)بود گفته ات شکرین مرحبا مرحبا ،آفرین آفرین *
*-صص117-118-کتاب شکوفه های غم-ناد علی کربلایی-موسسه مطبوعاتی خزر-تهران
البشارت که جهان بازمنور آمد ظاهر از پرده ی عصمت مه دیگر آمد
این چه ماهی است که با قد صنوبر آمد از حسین ا بن علی شبه پیمبر آمد
-------دوستان مژده که میلادی اکبر آمد--------
ببر ای باد صبا مژده برای طاها که شده حسن تویک باردگر جلوه نما
حق عطا کرده پسر بر پسر شیر خدا زاده ی خون خدا گشته عیان از لیلی
--------زین پسرعالم ایجاد منور آمد--------
بهر دیدار رخش زاده ی زهرا برخاست مهر بر دیدن آن ماه دلارا برخاست
بوی جانبخش چواز یوسف لیلی بر خاست گوئیا نعره ای از خاک زلیخا برخاست
--------که دوباره به جهان یوسف دیگر آمد--------
نور چشمان حسین ابن علی گشت عیان آل عصمت همه از دیدن رویش شادان
شد زمصباح هدی نور الهی تابان احسن الله بر این حسن که از دیدن آن
--------شد خردمات که میلاد پیمبرآمد------
سحر یازده از ماه عظیم شعبان متولد شده آن حامی دین وقرآن
تاکند یاری فرمانده ی دین از دل وجان آری این افسر ارزنده ی سلطان جهان
--------از پی یاری عباس دلاورآمد--------
آمد آن سیر دلی که پی یاری پدر وز پی حفظ حریم حرم پیغمبر
همچنان برگ زدشمن به زمین ریزد سر مرکب وخود ومیان را بدرد چون حیدر
---------آنکه بر حضرت سجاد برادرآمد--------
آن علی نام، که باشد چومحمد رویش فاطمی عصمت وباشد چو عال بازویش
چون حسین است وحسن طینت وخلق وخویش (کربلایی) شده مداح رخ نیکویش
-----مفتخر زانکه دراین رشته مظفرآمد------*
*-صص 101-103 -ارمغان کربلا -کتابشوم -اثرطبع نادعلی کربلایی-مداح اهلبیت -موسسه ی مطبوعاتی خزر-تهران
البشارت که جهان بازمنور آمد ظاهر از پرده ی عصمت مه دیگر آمد
این چه ماهی است که با قد صنوبر آمد از حسین ا بن علی شبه پیمبر آمد
-------دوستان مژده که میلادی اکبر آمد--------
ببر ای باد صبا مژده برای طاها که شده حسن تویک باردگر جلوه نما
حق عطا کرده پسر بر پسر شیر خدا زاده ی خون خدا گشته عیان از لیلی
--------زین پسرعالم ایجاد منور آمد--------
بهر دیدار رخش زاده ی زهرا برخاست مهر بر دیدن آن ماه دلارا برخاست
بوی جانبخش چواز یوسف لیلی بر خاست گوئیا نعره ای از خاک زلیخا برخاست
--------که دوباره به جهان یوسف دیگر آمد--------
نور چشمان حسین ابن علی گشت عیان آل عصمت همه از دیدن رویش شادان
شد زمصباح هدی نور الهی تابان احسن الله بر این حسن که از دیدن آن
--------شد خردمات که میلاد پیمبرآمد------
سحر یازده از ماه عظیم شعبان متولد شده آن حامی دین وقرآن
تاکند یاری فرمانده ی دین از دل وجان آری این افسر ارزنده ی سلطان جهان
--------از پی یاری عباس دلاورآمد--------
آمد آن سیر دلی که پی یاری پدر وز پی حفظ حریم حرم پیغمبر
همچنان برگ زدشمن به زمین ریزد سر مرکب وخود ومیان را بدرد چون حیدر
---------آنکه بر حضرت سجاد برادرآمد--------
آن علی نام، که باشد چومحمد رویش فاطمی عصمت وباشد چو عال بازویش
چون حسین است وحسن طینت وخلق وخویش (کربلایی) شده مداح رخ نیکویش
-----مفتخر زانکه دراین رشته مظفرآمد------*
*-صص 101-103 -ارمغان کربلا -کتابشوم -اثرطبع نادعلی کربلایی-مداح اهلبیت -موسسه ی مطبوعاتی خزر-تهران
البشارت که جهان بازمنور آمد ظاهر از پرده ی عصمت مه دیگر آمد
این چه ماهی است که با قد صنوبر آمد از حسین ا بن علی شبه پیمبر آمد
-------دوستان مژده که میلادی اکبر آمد--------
ببر ای باد صبا مژده برای طاها که شده حسن تویک باردگر جلوه نما
حق عطا کرده پسر بر پسر شیر خدا زاده ی خون خدا گشته عیان از لیلی
--------زین پسرعالم ایجاد منور آمد--------
بهر دیدار رخش زاده ی زهرا برخاست مهر بر دیدن آن ماه دلارا برخاست
بوی جانبخش چواز یوسف لیلی بر خاست گوئیا نعره ای از خاک زلیخا برخاست
--------که دوباره به جهان یوسف دیگر آمد--------
نور چشمان حسین ابن علی گشت عیان آل عصمت همه از دیدن رویش شادان
شد زمصباح هدی نور الهی تابان احسن الله بر این حسن که از دیدن آن
--------شد خردمات که میلاد پیمبرآمد------
سحر یازده از ماه عظیم شعبان متولد شده آن حامی دین وقرآن
تاکند یاری فرمانده ی دین از دل وجان آری این افسر ارزنده ی سلطان جهان
--------از پی یاری عباس دلاورآمد--------
آمد آن سیر دلی که پی یاری پدر وز پی حفظ حریم حرم پیغمبر
همچنان برگ زدشمن به زمین ریزد سر مرکب وخود ومیان را بدرد چون حیدر
---------آنکه بر حضرت سجاد برادرآمد--------
آن علی نام، که باشد چومحمد رویش فاطمی عصمت وباشد چو عال بازویش
چون حسین است وحسن طینت وخلق وخویش (کربلایی) شده مداح رخ نیکویش
-----مفتخر زانکه دراین رشته مظفرآمد------*
*-صص 101-103 -ارمغان کربلا -کتابشوم -اثرطبع نادعلی کربلایی-مداح اهلبیت -موسسه ی مطبوعاتی خزر-تهران
ده مژده که نور ایزدی پیداشد آیینه ی ذات سرمدی پیداشد
ازدختر کسری وحسیبن علی یک دسته گل محمدی پیداشد
میلاد امام پنجمین شد امشب آباد زنو کشور دین شد امشب
ازمقدم شهزاده ی ایران وحسین عالم همه چون خلد برین شد امشب-------
-------ولادت حضرت سجاد(زین العابدین)علیه السلام
شیعیان را زحق بشارت باد شده میلادحضرت سجاد
درشب پنجم مه شعبان شدعیان شمس دین وفخر عباد
از مهین شاهزاده ی ایران خسروی درعرب قدم بنهاد
که بود وارث رسول مبین باعث خلق عالم ایجاد
نور چشم حسین ورهبر دین پشتیبان ودبیرعدل و زداد
مرحبا بر حسین ازاین فرزند فرخا مادری که اورا زاد
متولد شده شهنشاهی که کند شهر علم را آباد
آنکه با بذل وفضل وجود وسخا همه ی خلق راکند ارشاد
آنکه همچون علی ولی خدا دودمان عدو دهد بر باد
آنکه بی تیغ ونیزه وخنجر دشمنان را شکست روز جهاد
زاده ی هل اتی علی الانسان گنج یاسین صفای عین وصاد
شین.شعبان شکرشکن آمد که ازاو مژده ی ولادت داد
عین.شعبان زنور او روشن ب.زبسم الهش نماید یاد
الف.قامتش عمود الدین نونش.از ،والقلم کند امداد
که چنین رهبری ز(خیر کثیر ) به جهان عرضه کرد وما را شاد
ناخدایی که کشتی ایمان زولایش رسد به اوج مراد
به محبش برات آزادیست درممات وصراط وهم میعاد
دلش از نور حق بود روشن هرکه باشد به حکم او معتاد
روز میلاد آن خجسته سیر بر همه مومنین مبارک باد
عرض تبریک جمع (نوحه سرا) به محبین حضرت سجاد
(کربلایی) غنی بود دوجهان هرکه باشد محب آن شه راد*
*-صص 96-98 ارمغان کربلا -جلد سوم -سروده ی نادعلی کربلایی-مداح اهل بیت -انتشارات موسسه مطبوعاتی خزر-تهران
جشن دوشهزاده بی نظیر است مژده که میلاد شه ووزیر است
پیک الهی خبرآورده است دختر طاها پسر آورده است
نخل رسالت ثمر آورده است آنکهزحق منجی ودست گیر است
مژده که شد روز ظهور حسین عیان شد از فاطمه نور حسین
شاد ملایک زظهور حسین آنکه به شمس دین مه منیر است
سوم شعبان رخ شه شد پدید بهر بشر رهبر دانا رسید
از پی یاریش زرب مجید رسیده آنکه بر حسین وزیر است
مادراو دختر طاها بود قابله اش مریم ولعیا بود
خادمه اش هاجر وحوا بود آنکه ولیعهد شه قدیر است
آنکه بود خون خدای جهان آنکه بود سرور آزاد گان
آنکه بود فخرهمه شیعیان فیض رسان عالم کبیر است------
چارم شعبان ز پی شاه دین عیان شده زاده ی ام البنین
یاور وغمخوار امام مبین آنکه به سبط مصطفی مشیر است
ز بارگاه شیرحق شد عیان وزیر بی نظیر شاه جهان
پشت وپناه ویار درماندگان که یاور ومشاور ودلیر است
زپشت باب علم خیر البشر عیان شده طلعت شمس وقمر
دو مه جبین دونازنین برادر یکی امیر و آن یکی وزیر است
ماه بنی هاشم وسرداردین باعث افتخار ام البنین
رشته ی با ارزش حبل المتین آنکه به حق یاور ودستگیر است
پرچم دین در کف با قدرتش مات سلاطین همه از شوکتش
در ره ارشاد بشر همتش باب حوائج به شه و فقیر است
قیام شان قیام برپا نمود حق طلبان را همه احیا نمود
زخون پاک این سند امضا نمود که حق همیشه فاتح وکبیر است
ایکه تو آیینه ی کبریایی خون خداوندی و حق نمایی
کن نظری بسوی (کربلایی) که سر سپرده وکدا ی پیر است
صص 90-93-کتاب : ارمغان کربلا -جلد سوم -ناد علی کربلایی-مداح اهلبیت-موسسه مطبوعاتی خزر
سحرگه بانگ تکبیری زجبرئیل امین آمد که مصباح هدی ،نور خداوند معین آمد
به قلب زنگی ظلمت سلاح آتشین آمد به صبح سوم شعبان جهان پر زیب وزین آمد
عیان نورخدا از دخت ختم المرسلین آمد------------
عیان گردید از بیت علی شمس عبودیت جهان شد سینه ی سینا ز انوارربوبیت
تجلی کرد بدر صدر افلاک الوهیت عیان زینت فزای عالمی ازحسن خوبیت
منادی گفت آن روشنگر عرش برین آمد----------
به ختم المرسلین آمد بشیر ازخالق یکتا به تبریک وبشارت از ورود زاده ی زهرا
بدوگفتا تولد یافت زیب تاج کرمنا حسین آن مظهر آزادگی ودانش وتقوا
---------برا ی رهنمایی ونجات مومنین آمد--------
قدم بنهاد درعالم چوسلطان ملک دربان به پابوسش فرودآمدزجنت حوری وغلمان
زبس آمد ملک سویش مدینه شد ملک باران امیرکشورایمان بروز سوم شعبان
-------زدخت خاتم مرسل پی یاری دین آمد-------
کسی آمد که شد آیات کرمنا به تعبیرش کسی آمد که حق باشد دبیر علم وتحصیلش
کسی آمد که یوسف را نشاید گفت تمثیلش چوظاهرگشته سلطان سلاطین بهرتجلیلش
--------ملایک صف به صف ازامررب العالمین آمد-------
جوان مرد دلیری شد به پرچم داریش از حق گه بهر رشد دین حق نماید یاریش از حق
اباالفضل دلاوربر سپه سالاریش ازحق بروزچهارم شعبان پی غمخواریش از حق
-----امیر بی نظیرش ظاهر ازام البنین آمد-------
دومه سیما دوره پیماعیان گردید در عالم یکی زام البنین وآن یکی از دختر خاتم
دوآمده دو آزاده دو فرخ رخ دوعیسی دم زشهرعلم درعالم،یکی اعظم، یکی اعلم
------برای حیدر وختم رسولان جانشین آمد-------
یکی شمس فلک پیما،یکی مهر جهان آرا یکی جانباز راه حق،یکی سربازبی همتا
یکی فرمانده ی کل ویکی بنیان کن اعدا یکی ازدخترطاها، یکی ازبانوی عظما
----دودست دست حق ظاهربرون از آستین آمد-------
به تجلیل مقام بی نظیرسرور خوبان به دانشگاه پرفیض امیر کشورایمان
به روزپنجم شعبان زلطف قادر منان حسین بن عل یراکرد فرزندی عطا یزدان
-------بشارت بر مسلمانان اما م چارمین آمد-------
چوختم الانبیا وحیدروزهرا زنیکویی بسان مجتبی درعلم وحلم وصبروخوشخویی
چو سالار شهیدان در مرام وفضل وحق گویی علی نامی ، علیرویی،علی خلقی، علی خویی به نام حضرت سجاد زین العابدین آمد-----
جهان روشن ،زمین گلشن، ازاین نوردلآرا شد نبی شادان علی خندان ، زفرزندان زهرا شد
نجات شیعیان ازآتش سوزنده امضا شد برای دوستان جنت نصیب ازلطف یکتا شد
---شکوفای غم (کرببلایی)زیب وزین آمد*
*-صص 104-107-کتاب شکوفه های غم ازنادعلی کربلایی-موسسه مطبوعاتی خزر-تهران
سحرگه بانگ تکبیری زجبرئیل امین آمد که مصباح هدی ،نور خداوند معین آمد
به قلب زنگی ظلمت سلاح آتشین آمد به صبح سوم شعبان جهان پر زیب وزین آمد
عیان نورخدا از دخت ختم المرسلین آمد------------
عیان گردید از بیت علی شمس عبودیت جهان شد سینه ی سینا ز انوارربوبیت
تجلی کرد بدر صدر افلاک الوهیت عیان زینت فزای عالمی ازحسن خوبیت
منادی گفت آن روشنگر عرش برین آمد----------
به ختم المرسلین آمد بشیر ازخالق یکتا به تبریک وبشارت از ورود زاده ی زهرا
بدوگفتا تولد یافت زیب تاج کرمنا حسین آن مظهر آزادگی ودانش وتقوا
---------برا ی رهنمایی ونجات مومنین آمد--------
قدم بنهاد درعالم چوسلطان ملک دربان به پابوسش فرودآمدزجنت حوری وغلمان
زبس آمد ملک سویش مدینه شد ملک باران امیرکشورایمان بروز سوم شعبان
-------زدخت خاتم مرسل پی یاری دین آمد-------
کسی آمد که شد آیات کرمنا به تعبیرش کسی آمد که حق باشد دبیر علم وتحصیلش
کسی آمد که یوسف را نشاید گفت تمثیلش چوظاهرگشته سلطان سلاطین بهرتجلیلش
--------ملایک صف به صف ازامررب العالمین آمد-------
جوان مرد دلیری شد به پرچم داریش از حق گه بهر رشد دین حق نماید یاریش از حق
اباالفضل دلاوربر سپه سالاریش ازحق بروزچهارم شعبان پی غمخواریش از حق
-----امیر بی نظیرش ظاهر ازام البنین آمد-------
دومه سیما دوره پیماعیان گردید در عالم یکی زام البنین وآن یکی از دختر خاتم
دوآمده دو آزاده دو فرخ رخ دوعیسی دم زشهرعلم درعالم،یکی اعظم، یکی اعلم
------برای حیدر وختم رسولان جانشین آمد-------
یکی شمس فلک پیما،یکی مهر جهان آرا یکی جانباز راه حق،یکی سربازبی همتا
یکی فرمانده ی کل ویکی بنیان کن اعدا یکی ازدخترطاها، یکی ازبانوی عظما
----دودست دست حق ظاهربرون از آستین آمد-------
به تجلیل مقام بی نظیرسرور خوبان به دانشگاه پرفیض امیر کشورایمان
به روزپنجم شعبان زلطف قادر منان حسین بن عل یراکرد فرزندی عطا یزدان
-------بشارت بر مسلمانان اما م چارمین آمد-------
چوختم الانبیا وحیدروزهرا زنیکویی بسان مجتبی درعلم وحلم وصبروخوشخویی
چو سالار شهیدان در مرام وفضل وحق گویی علی نامی ، علیرویی،علی خلقی، علی خویی به نام حضرت سجاد زین العابدین آمد-----
جهان روشن ،زمین گلشن، ازاین نوردلآرا شد نبی شادان علی خندان ، زفرزندان زهرا شد
نجات شیعیان ازآتش سوزنده امضا شد برای دوستان جنت نصیب ازلطف یکتا شد
---شکوفای غم (کرببلایی)زیب وزین آمد*
*-صص 104-107-کتاب شکوفه های غم ازنادعلی کربلایی-موسسه مطبوعاتی خزر-تهران
پیام درد انسانهای قرنم را زمن بشنو پیام تلخ دختربچگان ،خفته اندر گور
پیام رنج انسانهای زیربار،وزآزادگی مهجور پیام آنکه افتاده است درگرداب
وفریادش بلنداست:((آی آدمها...)) پیام من ،پیام او،پیام ما...))
محمد(ص)غمگنانه ناله ای سرمیدهد،آنگاه می گوید: خدای کعبه ،ای یکتا!
درون سینه ها یاد تومتروک است وازبی دانشی واز بزهکاری ،:
مقام برترین مخلوق تو،انسان، بسی پایین تراز حد سگ وخوک است.
خدای کعبه ،ای یکتا!فروغی جاودان بفرست، که این شبها بسی تار است.
ودست اهرمنها سخت در کاراست ودستی رابه مهرازآستینی باز ،بیرون کن
که:برداردبه نیروی خدایی شاید، این افتاده پرچمهای انسن را
فروشوید نفاق وکینه های کهنه از دلها دراندازد به بام کهنه ی گیتی بلند آواز
برآرد نغمه ای همساز فروپیچد بهم طومار قانونهای جنگل را
وگوید :آی انسانها! فراگردهم آیید وفراز آیید بازآیید
صدا بردارد انسان را وگوید: های ، ای انسان! برابر آفریدندت ،
برابر باش! صدابردارداندرپارس ، درایران وباآن کفشگرگوید :
پسر را رو ، به هر مکتب کهخواهی نه! سپاهی زاده راباکفشگر،
دیگرتفاوتهای خونی نیست سیاهی وسپیدی نیز ،حتی،موجب نقص وفزونی نیست... خدای کعبه ...ای ..یکتا...)) بدین هنگام
کسی آهسته گویی چون نسیمی می خزد درغار محمدرا صدا آهسته می آیدفرود از اوج ونجوا گونه می گردد پس آنگه می شود خاموش.
سکوتی ژرف ووهم آلود ناگه چون درخت جادواندرغار میروید...
وشاخ وبرگ خود رادرفضای قیرگون غار می شوید
ومن درفکر آنم کاین چه کس بود،از کجا آمد؟! که ناگه این صدا آمد:
((بخوان!))... اما جواب یبر نمی خیزد محمد ،سخت مبهوت است
گویا ،کاش میدیدم ! صدا باگرمترآوا وشیرین تر بیانی باز می گوید:
((بخوان!)).. اما محمد هم چنان خاموش
دل اندرسینه ی من باز می ماند زکار خویش،گفتی میروم از هوش
زمان دراضطاب وانتظارپاسخش، گویی فرو می ماند از رفتار ((هستی) می سپارد گوش پس از لختی سکوت-اماکه عمری بود گویی-گفت:
((من خواندن نمی دانم)) همان کس ،باز پاسخ داد: ((بخوان!بنام پرورنده ایزدت کوآفریننده است...)) واو میخواند، امالحن آوایش
به دیگر گونه آهنگ است صدا گویی خدا رنگ است. می خواند:
((بخوان،بنام پرورنده ایزدت،کو آفریننده است...))* * *
درودی می تراود از لبم بر او درودی گرم * * *
غروب است وافق گلگون وخوشرنگ است ومن بنشسته ام اینجا، کنارغارپرت وساکتی ،تنها
که میگویند روزی ،روزگاری مهبط وحی خدا بوده است، ونام آن ((حری)) بوده است.
ودر اطراف من ازهیچ سویی ردپایی نیست ودور من ، صدایی نیست...*
*-این شعرکه درسه قسمت متوالی عرضه گردیدبرگرفته از کتاب شاهکارهایی آزاشعار مذهبی .آراسته ی رضامعصومی _نشریه ی ماه نو-انتشارات رشیدی- است وچنانکه درسر آغازذکر شد اثر طبع موسوی گرمارود ی شاعر معروف معاصرکشور ماست-صص128 -134
پلاسی بر تن است اورا ومیبینم که بنشسته است،چونان چون همان ایام
همان ایام که این ره را بسا، بسیارمی پیمود وشاید نازنین پایش زسنگ راه می فرسود
ولی اوهمجنان هرروزمی آمد ومی آمد...ومی آمد وتنها می نشست اینجا
غمان مکه ی مشئوم را باغارمی نالید غم بی همزبانیهای خود را...
ومن اکنون به هر سنگی که در این غار می بینم، به روشن ترخطی می خوانم آن فریادهای خامش آورا... واکنون نیزگویی آمده است او...آمده است اینجا،
وی گوید غم آن روزگاران را:(( عجب شبهای سنگینی! همه بی نور! نه ازبام فلک ، قندیل اخترها بودآویز نه اینجا_وادی گسترده ی دشت حجاز_
از شعله ی نوری ، سراغی هست.زمین ، تاریک تاریک است وبرج آسمانها نیز
نه حتی در همه ی ام((ام القری))یک روزن روشن تما شهربی نوراست...
نه تنها شب ، که اینجاروزهم بسیارشبرنگ است. فروغی هست اگر،از آتش جنگ است
فروزان مهر ، اینجا سخت بی نوراست، بی رنگ است. توگویی راه خود را هرزه می پوید ونهر نورآن ،زان سوی این دنیا بود جاری.
مه اند ر گور شب خفته است وناپیداست... پیدا نیست.
سیه رگهای شهر-این کوچه ها-ازخون مه خالیست
درآنها می دودچرکاب تندننگ وبد نامی، بد اندیشی ودر رگهای مردم هم.
سیه بازارهای ((روسپی نامردمان))گرم است تمام شهرگردابی است پر گنداب
تمام سرزمینها نیز دنیاهم وگویی قرن ، قرن ننگ وبدنامی است.
فضیلتهالجن آلوده،انسانها سیه فکروسیه کارند... و(انسان)نام اشرافی زیباییاستاز معنی تهی ...)) مانده محمد(ص) گرمگفتاری غم آلود است.
وخور، دیریست مرده ، غارتاریک است ومن چیزینمی بینم
ولی گوشم به گفتاراست...ومی بینم توگویی رنگ غمگین کلامش را :
((خدای کعبه، ای یکتا!درودم را پذیرا باش، ا ی برتر وبشنو آنچه میگویم: