سینه ی تنگم مجال آه ندارد جان به هوای لب است وراه ندارد
گوشه ی چشمی بسوی گوشه نشین کن زانکه جزاین گوشه کس پناه ندارد
گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد
از گنه من مگو که زاده ی آدم نا خلف استی اگرگناه ندارد
هرکه گدایی ز آستان تو آموخت دولتی اندوختی که شاه ندارد
گنج تجلی زکنج خلوت دل جوی نیک نظر کن که اشتباه ندارد
پیر خرد گر به خلوت تو برد پی جز در آن خانه خانقاه ندارد
مهر تو در هر دلی که کرد تجلی داد فروغی که مهر وماه ندارد
مهر گیا ه است حاصل دل عاشق آب وگل ما جز این گیاه ندارد
مفتقر از سر عشق دم نتوان زد سر برود زانکه سر نگاه ندارد *
*-سرودهای امام مهدی عج... ص27-گرداورنده :حسین حقجو-انتشارات قلم -قم
منتظران چشم براه تواند شائق طرفی زنگاه تواند
جاکه همه برخی جان توایم تاکی وتا چند کشیم انتظار
عمر دراین غصه بپایان رسید بر لب ما منتظران جان رسید
ظلم وستم توده ی غبرا گرفت روی زمین زندقه یکجا گرفت
العجل ای گوهر بحروجود العجل ای خسرو اقلیم وجود
العجل ای داور گردون غلام العجل ای خلق جهان را ،امام
ای دل ، هرزنده دلی سوی تو آینه ی روی نبی ، روی تو
سلسله ی اهل صفا ف موی تو رونق گلزارجهان ، بویتو
کاردگربرهمه سخت است ، سخت پرده برانداز ،که وقت است ، وقت
ماکه همه روی بسوی توایم منتظردیدن روی توایم
دفترعشق تو زبر، خوانده ایم اسب به میدان وفا رانده ایم
دیده براه تو، بسی دوخته ایم با غم تو سوخته وساخته ایم *
*-سرودهای امام مهدی -انتشارات قلم -قم-صص 30-31-گردآورنده :حسن حقجو