من که منصور صفت از سر کین بردارم جرم من عشق حسین است که در دل دارم
جان ناقابلم ار در ره جانان برود دست کی از سر شاهنشه دین بر دارم
افتخارم به همین است که در راه حسین جان شیرین دهم وسر برهش بگذارم
اولین کشته ام وآرزویم بود چنین تا که پیش از همه برسوی جنان رو آرم
مسلمم، فخر جهان، عزت دورانم لیک بنگر اکنون که اسیری به کف اشرارم
دگر از زندگی خویش زجان سیر شدم میدهد بسکه فلک از سر کین آزارم
می کنم مدحت آل علی وعصمت او تا که (گلگون)بتن خویش سروجان دارم*
*-اثر طبع سید مهدی کرمانی (گلگون)-به نقل از ص 93 کتاب گلبانگ غم -گرداورنده :محمد غلامی-تهران
یا بیا که بجان آمدم زتنهایی(خطاب به امام زمان عج...)
به آه وناله چو یعقوب برسر راهت نشسته ام که زمصرفراق باز آیی
ندای عشق من ورای بی تفاوت تو کشیده حا ل دلم رابه اوج شیدایی
جواب عشق مرا یک نظاره ات کافی است که کار من نکشد عاقبت برسوایی
صلاح دلبریت هرچه هست باشد ،لیک چه بهتراینکه به عشاق چهره بنمایی
برای لحظه ی چندی زعمر ،(سید ) را بخاکبوسی کویت اجازه فرمایی*
*-سراینده :حقشناس- به نقل از کتاب سرودهای امام مهدی-ص 25-انتشارات قلم -قم -گردآورنده:حسین حقجو
فلک تاکی سر کین باعزیزان خدا داری جفا تاچند با آل رسول دوسرا داری
زبستان رسالت سروها کز داس کین کندی چه کج بازی که با آزادگان مصطفی داری
فلک گلزار احمد را زراه کین خزان کردی نه شرم از مصفی داری، نه از حیدر حیا داری
زداس کینه برکندی شجرهای ولایت را سر کین ازچه با آل علی مرتضی داری
فلک گلهای زهرا را زراه کینه در دوران بصد محنت ،بصد زاری بخواری مبتلا داری
محمد آنکه زالقاب شریفش یک بودباقر گه از هشام ،گه زعبدالملکبروی جفا داری
شه بحرالعلومی را که پشت دین قوی از اوست به پشت زین زهر آلوده بهرش از چه جا داری
گهی زید ستمگر می کند دعوی ارث ازاو گهی خونین دلش ازکینه ی خصم دغا داری
زجور زیددون،وازکینه وبیداد ابراهیم بهار عمرشه را درکمین باد فنا داری
ززهرزین دوپایش گشت آزرده، زپا افتاد زبسترخفتنش نالان جمیع ماسوا داری
سه روزش جابه بستردادی وبگذشت ازدنیا ازین ماتم بگردن صادقش شال عزا داری
بکش آه از جگر (آذر)زجور چرخ بداختر بگوتاچند ای چرخ فلک جور وجفا داری*
*-جاج غلامرضاآذرحقیقی -مداح اهل بیت-مشهد -به نقل ازدیوان آذرجلد اول-صص92-93
چاپ سوم-سال 1348 شمسی-اداره ی فرهنگ وهنر خراسان بزرگ
دلبر ا گر بنوازی به نگاهی مارا خوشتراست گربدهی منصب شاهی مارا
به من بی سر وپاگوشه ی چشمی بنما که محال است جز این گوشه ، پناهی مارا
بردل تیره ام ای چشمه ی خورشید بتاب نبود بدتر ازاین روز سیاهی مارا
ازازل دردل ما تخم محبت کشتند نبود بهتر ازاین مهر گیاهی مارا
گرچه ازپیشگه خاطر عاطر دوریم هم مگر یاد کند لطف تو گاهی مارا
باغم عشق که کوهیست گران بر دل ما عجب است ار نخرد دوست به کاهی ما را
نه دل آشفته تر وشیفته تر ازدل ماست نه جز آن خاطر مجموع ، گواهی ما را
مفتقر ، راه به معموره ی حسن تو نبرد بده ای پیر خرابات تو راهی مارا*
*-به نقل از سرودهای امام مهدی عج.. انتشارات قلم-قم-ص 20-اثر طبع کمپانی
زجور معتصم ، جان شه ابرار می سوزد زسوززهر، حسم حجت دادار می سوزد
از آن ظلمی که بر شاه نهم بنمود ام الفضل دل زهرا وقلب احمد مختار می سوزد
بزد بر باغ توحیدی شرر از زهر، اهریمن وزآن نخل امامت بین که برگ وبار می سوزد
زسوززهربر خود چون گزیده مار غلطیدی کزآن حالت، روان حیدرکرار می سوزد
چنان برجسم وجان شه شرر افکند زهر کین کزآن محنت دوچشم ثابت وسیار میسوزد
زسوز تشنگی می سوخت تارفت از جهان آن شه بحال غم فزایش گنبد دوار می سوزد
بروی بام بودی خود سه روز،آن پیکر مسموم که قلب عالم وآدم از آن رفتار می سوزد
بجسم شه بفکندند مرغان سایه از شفقت دل مرغ هوا بر آن شه ابرار می سوزد
زبام افکند ، ام الفضل،بر روی زمین شه را دل(آهی)زکار آن سیه کردار می سوزد*
*-به نقل از دیوان آهی-جلد دوم-ص 213-انتشارات خزر -تهران -اثر طبع علی آهی1348شمسی
http://www.payeganltd.com/صفحه_نخست.html?s=9052
http://aliabas2248354.parsiblog.com/
http://aliabas2248354.parsiblog.com/--برروی لینک مقابل کلیک کنید .
عید سعید شه صاحب زمان باد مبارک به همه شیعیان --
مژده زمیلاد شه بحر وبر قائم دین ، حجت اثنی عشر
مظهر الطاف حی داد گر نورمبین وارث خیرالبشر
سبط نبی پادشه انس وجان باد مبارک به همه شیعیان --
مژده که بر جسم جهان جان رسید جان جهان حاکم فرمان رسید
حجت حق قاطع برهان رسید هادی دین ،حامی قرآن رسید
شبل علی خسرو کون ومکان باد مبارک به همه شیعیان--
مژده که شد قدرت حق آشکار گشت عیان مظهر پروردگار
جامع الاسرار شه ذوالوقار حجت حق خاتمه ی هشت وچار
سیف خدا رایت امن وامان باد مبارک به همه شیعیان ---
مزده که میلاد شه عالم است عید سعید ولی اعظم است
مولد سبط نبی اکرم است آنکه بخوبان جهان خاتم است
حجت حق سید صاحب زمان باد مبارک به همه شیعیان --
بنقل از دیوان آذر خراسانی -ص 145 -انتشارات طوس مشهد -چاپ 1382 هجری قمری -اثر طبع مرحوم حاج سید غلامرضا آذر خراسانی سرخسی --
حامی دین پیغمبر آمد از قدومش منور جهان است شادی از چشم نرجس عیان است ---
بوی گل می وزد از گلستان بلبل از شوق گل نغمه خوان است
مقدمت ای خسرو خوبان مبارک--- از پی آن روزهای پر غم ودرد ومحنت رخ نما ای آفتاب روشنی بخش ، ای ذره پرور
ای رخت مظهر حسن داور ازتو عدل الهی میسر
ریشه ی ظالمان را برانداز حاجت بیدلان رابر آور مقدمت ای خسرو خوبان مبارک --- عید میلاد توبر همه ایران مبارک
چشم ما بوده دایم براهت تانمایی رخ همچو ماهت
بر کشی آن دم تیغ دوسر را بنگر این امت بی پناهت
در مسیرت بود نهضت ما قلب پاکت به عرضم گواه است
پای کن در رکاب سعادت سان ببین لشکر واین سپاهت
مقدمت ای خسرو خوبان مبارک عید میلادتو بر همه ایران مبارک
ریشه ی کشور آشنایی زآشنایان مفرما جدایی
ای خوش آن دم که از کوی جانان برقع ازروی ماهت گشایی
عقده های گره خورده در دل با شکر خنده از دل زدایی
هم قبول از حقیقت زاحسان شعر نا قابلش را نمایی
باغبانا جشن پیروزی بپا کن از خزان تشنگی مارا رها کن
مقدمت ای خسرو خوبان مبارک عید میلاد تو بر همه ایران مبارک *
*-صص 119-120-کتاب سرود های امام مهدی -انتشارات قلم -قم-گرد آورنده حسین حقجو
جان فشانی بکن ار می طلبی جانان را کس بجانان نرسد تا نفشاند جان را
روی بر خاک بنه تا که بر افلاک روی سر بده تا نگری سروری دوران را
ماه کنعان نرود بر فلک حشمت مصر تانبیند الم چه ،ستم زندان را
نوح را کشتی امید به ساحل نرسد تا نیابدغم غرق وخطر طوفان را
همت خضر کند طی بیابان فنا ورنه کی بوده نشان زآب بقاء حیوان را
حسن لیلی طلبد شیفته ای چون مجنون که بیکباره کندترک سروسامان را
نافه ی مشک خطا تا نخورد خون جگر نبرد رونق گلزار بهارستان را
تاشقایق نکشد بار مشقت عمری نرباید به لطافت دل چون نعمان را
مفتقرگر نکشی پای زآن سرکوی دستدرحلقه زنی زلف عبیر افشان را*
*-به نقل از متاب سرودهای امام مهدی چاپ انتشارات قلم -قم -ص 19-سراینده: مفتقر
دلا باید که هردم یا علی گفت - نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
که در روز ازل قالوبلا را - هر آنچه بود عالم یا علی گفت
خمیر خاک آدم چون سرشتند - چو بر میخاست آدم یا علی گفت
محمد (ص) در شب معراج بشنید - ندایی آمد آنهم یا علی گفت
پیمبر در عروج از آسمانها - بقصد قرب اعظم یا علی گفت
به هنگام فرو رفتن به طوفان - نبی الله اکرم یا علی گفت
به هنگام فکندن داخل نار - خلیل الله اعظم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد - کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
کجا مرده به آدم زنده میشد - یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد - زبس بیچاره مریم یا علی گفت
علی در خم به دوش آن پیمبر - قدم بنهاد و آندم یا علی گفت
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت - به مجنونی رسیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد - به گوش غنچه آندم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد - یقین آنجا علی هم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمیشد - گمانم ابن ملجم یا علی گفت